(مقاله یکم از سلسله مقالات تربیت تغذیه ای کودکان)
بسم الله الرحمن الرحیم
بهجای مقدمه
یکی از مکاتب مهم طبی در زمینه پزشکی، مکتب طب اسلامی است که البته با طب سنتی و ایرانی تفاوت دارد. تفاوت مهمی که پزشکی اسلامی را از سایر مکاتب طبی دنیا ممتاز ساخته است، توجه جدی به جنبههای روانی و اخلاقی در کنار ساحات جسمی بدن است. پزشکی مدرن با همه پیشرفتهایی که داشته است، متاثر از مکاتب مادی و اومانیستی، به جنبههای روحی و ذهنی توجه اصیل نداشته است.
طب سنتی و ایرانی هر چند اشاراتی در این زمینه دارد، اما با طب اسلامی فاصله دارد و البته پزشکی اسلامی منحصر در کتب حدیثی منتشره با این عنوان نیست؛ بلکه باید کار اجتهادی علمی روی این مطالب به صورت سازماندهی شده و گروهی انجام داد، تا پختگی لازم را پیدا کند. ظاهرگرایی، عجله، دستکم گرفتنِ میراث عظیم اسلامی،عدم التفات به مبانی مستحکم طب ایرانیـاسلامی و عدم سرمایه گذاری جدی در مسیر تحقیقات عمیق، از موانع جدی پیش روی ماست.
چند نکته مهم
الف. این مجموعه به دنبال پیچیدن نسخه برای بیماران روحی نیست. غرض، بیان وجود رابطه جدی بین طب، تغذیه و اخلاق است که جا دارد پیرامون آن تحقیق گسترده ای صورت بگیرد.
ب. در بیماریهای اخلاقی نیز مثل بیماریهای جسمی باید به طبیب حاذق در این فن مراجه کرد، صرفِ خواندن اینگونه مطالب، برای درمان بیماریهای اخلاقی، کافی نیست.
ج. آنچه در این نوشتار به عنوان دارو ذکر میشود، نباید به عنوان درمان قطعی تلقی گردد. آری، این داروها به عنوان جزئی از درمان بیماری (با تشخیص طبیب حاذق) تاثیر خواهد داشت.
یک داستان
آوردهاند روزی شریک بن عبدالله بر مهدى خلیفه عباسى وارد شد. خلیفه بدو گفت: «از بین این سه کار، موظّفی یکی را اختیار کنی!» شریک بن عبدالله پرسید: «کدام سه؟» خلیفه گفت: «یا تو را به منصب قضاوت از طرف خود منصوب کنم یا تعلیم فرزندم را برعهدهگیری و یا لااقل در ضیافت ما شرف حضور داشته، افتخار هم غذا شدنت را به ما بدهی!»
شریک بن عبدالله با خود اندیشه کرد که قاضی شدن از طرف این خلیفه و تربیت اولادش، بلاشک همیاری ظالم است و حرام! پس عرضه داشت: «والا حضرتا! گویی سومى از همه سهلتر است!» آنگاه خلیفه او را نگاه داشت و به طباخباشی فرمان بداد که خوراک مغز آمیخته با شکر و عسل براى مهمان ویژه دربار فراهم سازد.
القصه، شریک وارد مهمانسرای دربار شد و غذاى بسیار لذیذ و البته، حرام دربار را به کام خود کشید. باری، هنوز لقمهها از عهده سیر کردنِ شریک بر نیامده بودند که طباخباشی رو به خلیفه کرد و گفت: «این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز روى رستگارى را نخواهد دید!» و طباخ دربار، عجب سخن حکیمانهای گفت؛ چرا که به نقل فضل ابن ربیع، بعد از این ماجرا شریک بن عبدالله هم به تعلیم فرزندان خلیفه پرداخت و هم منصب قضاوت را پذیرفت.
منبع: اخلاق در قرآن کریم، آیهالله ناصرمکارم شیرازی، جلد اول، ص149.
================================
مشاهده ی مطلب مرتبط
تاثیر متقابل روح و جسم از منظر طب سنتی ایرانی