ﺩﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻭﻃﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎﺳﺖ... گویا زمانه برعکس شده است که بعضیها به جای نوشتن از «آنچه ۵۷ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ملت ایران ﮔﺬﺷﺖ»، از «آنچه ۵۷ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﭘﻬﻠﻮﯼﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ» سخن میگویند‼
آری نیاز به دهها کتاب دارد. البته اگر بخوانند! به نظر میرسد نویسندهی متن بالا، حتی یک کتاب را هم درباره پهلویها ورق نزده است! نه این که یک کتابِ نوشته شده در جمهوری اسلامی، بلکه حتی دو صفحه از یادداشتهای اهالی دربار را نیز.
اگر ورق میزد، میفهمید روزی که رضاخان به قدرت رسید، نام خانوادگی هم نداشت! (۱)
روزی که برایش نام خانوادگی برگزیدند، معنایش را نمیدانست! (۲)
روزی که آمد، اختیاری نداشت؛ روزی که رفت، هم.
یکلاقبلا آمد و به قول هارت (وزیر مختار آمریکا) بزرگترین مَلّاک جهان شد (۳) و رفت!
در تصاحب املاک مردم ایران، سیری ناپذیر بود (۴).
راستی نویسنده متن بالا، از تریاکی بودنِ ملت ایران گفته است! یاد سخن کاردارِ وقتِ آمریکا در ایران افتادم که در دوره پادشاهی رضاخان، او را یک تریاکی بیچاره میخواند! (۵)
ادامه دارد...
پ ن:
۱- زندگی پرماجرای رضاشاه، اسکندر دلدم، ص ۱۵
۲- همان، ص ۱۶
۳- رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، محمدقلی مجد، ص ۶۵
۴- پدر و پسر، محمود طلوعی، ۳۴۵
۵- رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، محمدقلی مجد، ص
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ به شبهه: درد این وطن... قسمت دوم