داستان حضرت سلیمان و مورچهها1
حضرت سلیمان، پادشاه و پیامبر، با لشکری بزرگ به سرزمینهای دیگر میرفت تا مردم را به خداپرستی دعوت کند.
در حین عبور از درهای پر از مورچه، یکی از مورچهها متوجه نزدیک شدن لشکر شد و به دیگران هشدار داد.
حضرت سلیمان صدای مورچه را شنید و در برابر خدا سجده کرد و از نعمتهایش سپاسگزاری کرد.
مطالب مرتبط
قصه های انبیا؛ داستان حضرت ابراهیم و ساخت کعبه3 قصه های انبیا؛ حضرت ابراهیم و چالشهای زندگیاش2 قصه های انبیا؛ حضرت ابراهیم علیه السلام1 قصه های انبیا؛ داستان حضرت سلیمان و ملکه سبا2 قصه های انبیا؛ داستان حضرت صالح و قوم ثمود1 قصه های انبیا؛ معجزه حضرت صالح و شتر از کوه2 قصه های انبیا؛ عذاب قوم ثمود و نجات حضرت صالح3 قصه های انبیا؛ حضرت موسی و سوء تفاهم2 قصه های انبیا؛ حضرت موسی و ظلم فرعون1 قصه های انبیا؛ چالش حضرت موسی و جادوگران در دربار فرعون3