بسم الله الرحمن الرحیم
این واقعه همیشه برای من جای تامل داشته که روزی سلمان فارسی حضرت فاطمه را دید که چادری وصله دار بر سر داشت و گفت: دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زر بافت به تن دارند؛ امّا این دختر رسول خداست که نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!!.
حضرت زهرا علیها السلام خدمت پدر بزرگوار خود رسید و عرض کرد: یا رَسُولَ اللّهِ! انَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسِی فَوَالَّذِی بَعَثَک بَالْحَقِّ! ما لِی وَ لِعَلِی مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ الَّا مَسْک کبْشٍ یعْلِفُ عَلَیها بِالنَّهارِ بَعِیرُنا وَ اذا کانَ اللَّیلُ افْتَرَشْناهُ.[بحارالانوار، ج 8، ص 303]
ولی واقعیت این است که وقتی عزت فرد در گرو پارچه و خانه و تجملات باشد یقینا همیشه دغدغه خود آرایی برای رفع آن نقص درونی مانع بروز آن حقیقت واقعی او که همان انسان بودن و انسان ماندن است خواهد شد، شاید مدتی خودنمایی کند ولی به زودی به سیاه چاله ی فراموشی رهسپار خواهد شد بدون هیچ بهره حقیقی...