مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب از پزشک فرنگ‌دیده تا حکیم تخم‌مرغ‌مال!4
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
از پزشک فرنگ‌دیده تا حکیم تخم‌مرغ‌مال!4

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

از پزشک فرنگ‌دیده تا حکیم تخم‌مرغ‌مال!4

حق شهروندی

با اسب بیمارکش راهی مریض‌خانه شدیم تا از تندرستی‌مان اطمینان یابیم. حقیر و زوجه در غرفه انتظار به انتظار نشستیم تا نوبت معاینه‌مان شود. 

طبیب‌، خانمی بود متخصص جناغ سینه و استخوان لگن و البته فوق تخصص در دانشگاه رومیان می‌خواند. 

سالی دو بار به اطراف بصره می‌آمد تا ناامیدان جواب‌شده را جوابی باشد و دوایی بخشد. نوبت ما که شد قامت و ریخت و پوششم برانداز کرد و گفت: «شما دیسک داری. خانمت شکستگی لگن.

 بعدی لطفا» گفتمش: «خود بعدی‌ام» با بی‌حوصلگی گفت: «نفر بعدی منظورمه» با خود گفتم: «اگر اکنون سکوت کنم به جامعه اطباء خیانت کرده‌ام» 

زین روی فریاد سر دادم: «چرا لاطائلات می‌گویی ضعیفه؟ از کجا دانستی من دیسک دارم و همسرم شکستگی؟ بی‌معاینه چرا حکم می‌کنی؟» در دم پاسخ داد: «اولا صدایت را پایین بیاور. ثانیا حق داری، آموزش ندیده‌ای!» 

دوباره فریاد زدم: «آموزش ندیده‌ام، درازگوش بارکش که نیستم. به خدا قسم تحصیل در دیار روم از راه به درت کرده. باد غرور چنان کله‌ات را بزرگ کرده که ما را حقیران می‌پنداری. به قول نوه عمویم سعدی شیرین‌سخن: من آن کس نیم کز غرور حشم، ز بیچارگان روی در هم کشم. 

خدا هدایتت کند و پروانه طبابتت باطل سازد» این را گفتم و درِ غرفه‌اش را چنان کوفتم که صدایش تا دو فرسخ، زهره خلائق ترکاند. 

با پای لنگان زوجه و کمر دردناک خویش لنگان‌لنگان از مریض‌خانه بیرون آمدیم و پُرسان‌پرسان سراغ طبیبی جستیم که اهل همان دیار باشد و اخلاق فرنگی، خلق و خوی دینی‌اش آلوده نساخته باشد.

 آخر الامر کسی را معرفی کردند معروف به میرزا جابر الاطباء شکسته‌بند که در مکتب طبابت پدرش فن معاینه استخوان آموخته بود و چشم به تحفه دانش فرنگی ندوخته بود. 

مطبش چنان ساده بود که انگاشتیم اتاق خواب خستگان است نه معاینه‌گاه پاشکستگان. حقیر و عیال را معاینه فرمود و آن گاه فرمود: «چیز خاصی نی. تخم‌مرغ بمالید و روغن گوسفندی. 

گرون هِه ولی چیز خوبیه» از لهجه‌اش شگفتگی‌ام دو چندان شد. مال کدام دیار بود؟ اطراف بصره چنین سخن نمی‌گویند. بگذریم. تخم‌مرغ و روغن محلی گرفتیم و استعمال نمودیم، آن گاه سفر را نیمه‌تمام رها کردیم و به دیار خویش بازگشتیم. بلکه سرگرمی‌ای در ولایت خویش بیابیم.


نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما