پرده خوانی کودکانه
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
این بسته محتوایی مربوط به پرونده ویژه « محرّم » است
بابت انتشار مطالب با ذکر منبع (بانک محتوای مذهبی مرسلون) متشکریم
پرده خوانی کودکانه
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
پرده خوانی کودکانه
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
پرده خوانی کودکانه-
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
مصایب امام حسین
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
دهه محرم
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
مصایب حضرت زینب
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
الگو گیری از عاشورا
تولیدگر محتوا : یاسین
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
قاورمه دره - 4
هر چقدر دوستم چپ چپ نگاه میکرد تا آنها را متوجه اشتباهشان کند، صدایشان را بالاتر میبردند. از طرفی بخاطر کِبَر سن آنها و صِغَر سن خودش، نمیتوانست صریح تذکر بدهد. همین موضوع، تمرکزش را به هم ریخت و سوتی داد! بر فراز منبر گفت: «امام حسین (ع) از لشگر مقابل پرسید: شما که میدانید من نوه پیامبرم، چرا میخواهید مرا بکشید؟ و آنها جواب دادند: چون دوست داریم!!!» انصافا این سوتی را اگر در یک هیات معمولی هم بدهی، ظرف 24 ساعت، کلیپ منبرت چند میلیون، سینِ تلگرامی میخورد ولی خب از آنجا که هیچ کس گوش نمیکرد، کسی متوجه نشد. هر چند اگر گوش هم میدادند، احتمالا سطح دانش و اطلاع مخاطبان به قدری نبود که عمق فاجعه را بفهمند. رفیق ما همچنان، سخنپراکنی و حکمتورزی!! میکرد و آنها کماکان بلند فریاد میزدند و پشیزی برای منبری ارزش قائل نبودند.
با خود می گفتم: «یک انسان چه میزان میتواند فاقد شعور باشد» و بعد جواب خودم را میدادم: «خجالت بکش! زود قضاوت نکن. شاید فرهنگشان همین است.» اما باز اشکال میکردم که: «مگر میشود فرهنگشان در بی احترامی به سخنران و فریاد زدن موقع منبر باشد؟ قبایل بدوی هم این کارها را نمی کنند» و باز جواب و باز اشکال ...
آن شب، شب علی اصغر (ع) بود و دوست گرامی انصافا خوب و جانسوز روضه خواند. از این که به روضه منبری بیتوجهی شد، ناراحت شدم. پس از سخنرانی و روضه، یکی میکروفون را گرفت و شروع کرد به نوحه خواندن. یک حلقه تشکیل دادیم و سینه میزدیم. نفر اول مفصل خواند. نفر دوم همین طور. سومی نیز و چهارمی و ... . خسته شدم. به نشانه اعتراض به این پُرچانگی مداحان، از حلقه بیرون آمدم و کناری نشستم. یکی شان جلو آمد و گفت: «شما هم میخونی؟» گفتم: «برادر! شما خودتون با کثرت مداح مواجهید. من یکی رو معاف کن.» جواب داد: «تازه الان که خوبه. شب تاسوعا و عاشورا، ما 17،18 تا مداح داریم!! سینه میزنیم. هر وقت خسته میشیم، میشینیم چای می خوریم. دوباره سینه میزنیم و دوباره چای و سینه!!)» با خودم گفتم: «با توجه به تعداد مداحان و کثرت دودیان و تمایل وافر مردم به شُرب چای، احتمالا کل محصول استان گیلان در این مسجد مصرف میشود !!) به هر تقدیر، مراسم تمام شد و با ماشین منبری گرامی، به قُروه برگشتیم و من گفتم: (دیگه به این روستا نمیام!!) و نرفتم.
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129578781»
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
میهم سفلی - 2
آموزش نماز به کسی که هیچ نمیداند و خالی الذهن است، کار بسیار سختی بود. خدا را صد هزار مرتبه شکر که دوست مُعبّا ابتدا، وضو را برایشان گفته و بار مرا سبک کرده بود. جایگاه مُهر را برایشان توضیح دادم و سپس از ضرورت نیت قبل از نماز گفتم. یکی یکی اذکار نماز را به صورت شمرده میگفتم و از آن ها میخواستم بعد از من آرام تکرار کنند. چند دقیقهای طول کشید تا کلیات نماز را یاد گرفتند. باهوشترها، زودتر یاد میگرفتند و طبیعتا میخواستند شیطنت و بازی کنند و ... . اواسط تدریس بودم که پسرکی به جمعمان اضافه شد. یکی از بچهها گفت: «پاشو برو. تو سنی هستی!» پسرک جواب داد: «نه به خدا شیعهام.» آن یکی گفت: «غلط کرده! دروغ میگه! سُنّیه!» گفتم: «پسر جان! خودش داره میگه شیعهام. تو چی میگی این وسط؟» جواب داد: «خودش حالیش نیست. من میدونم!» نمیدانم چرا ناگهان یاد راننده تاکسیهای قم و سبک استدلالهایشان افتادم و هنوز هم هر وقت فکر میکنم ارتباطش را درنمییابم! به هر حال، پسرک که دیگر بغضش گرفته بود، گفت: به خدا شیعهام. ما هم بغض و اشکش را دلیل بر صداقتش گرفتیم و البته اگر هم واقعا شیعه نبود، اهمیتی نمیداشت. چون بچهها چندان به تفاوتهای اعتقادی و فقهی دو مذهب آگاه نبودند. چه بسیار سُنّیهایی که مسح میکشیدند و فراوان شیعیانی که پا میشستند!
چند بار اذکار نماز را توضیح دادم. داشتم مطمئن میشدم کلیات را فهمیدهاند که یکی از دو ملبّس گروه صدایم کرد و گفت: «شما بیا با این جوونها گعده کن. بچه ها را بسپار به من. تو حوصله شون رو نداری.»
برای سلامتی پدر و مادرش دعا کردم و گپ و گفتمان با جوانان آغاز شد.
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129581692»
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
مِیهم سُفلی – 3
ابتدا خیلی گرم برخورد نکردند. با توجه به عدم تلبّسم، دیر ارتباط گرفتند ولی گرفتند. اتفاقا جوانان خوش برخورد و گرمی بودند. از تحصیلاتشان و آینده شغلی و برنامه زندگیشان پرسیدم. یکیشان 16 ساله بود و میگفت: «عاشق دختری 15 سالهام که در روستای همسایه زندگی میکند. گاهی موتور سیکلت رفقا را میگیرم و می روم به دلبرم سر میزنم و برایش دلبری میکنم!!»
آن یکی میگفت: «میخواهم وارد نظام بشوم!» گفتم: «مگر ما بر نظام خروج کردهایم؟» متوجه عمق مِزاحم! نشد و نخندید. پرسیدم: «یعنی میخواهی شغل نظامی انتخاب کنی؟» گفت: «آره. میخواهم سپاهی بشوم.» رفیقش ادامه داد: «شرط ورود به سپاه، تشیع است!! باید شیعه بشوی.»
فهمیدم از اهل سنت است. واکنش خاصی به حرف دوستش نشان نداد و صرفا سری تکان داد. من هم چیزی نگفتم و سعی کردم موضوع بحث را عوض کنم. با شوخی و بذلهگویی که جزء لاینفک شخصیتم است و البته گاهی اعصاب اطرافیان را خرد میکند توانستم کمی یخ اولشان را بشکنم و گرم بگیرم. بعد از چندی احساس کردم یخشان دیگر زیادی شکسته شده و عن قریب است که ذوب و تبخیر شود!! بحث را جمع و جور و سعی کردم ژست علمی بگیرم. پس از اندکی بحث اعتقادی و دینی، خداحافظی کردند و رفتند.
آن شب منزل یکی از اهالی، مراسم ختم قرآن بود. خانهای بسیار تمیز و نقلی با حیاطی بزرگ و زیبا و اتاقهایی به سبک معماری قدیم. میزبان به گرمی ما را پذیرفت و به صدر مجلس راهنماییمان کرد به خصوص دوستان ملبسّم را!
اندکی پس از نشستن، بالش کناریام را پشت کمرم گذاشتم. بالش تپلی بود و تکیه به آن انصافا لذت بخش. شیخ گروه، مخفیانه تذکر داد و گفت: «این کار را بد میدانند. اگر میخواهی تکیه بدهی، زیر دستت بگذار و لَم بده.» من هم آهسته از پشت کمر برداشتم و زیر آرنج گذاشتم. چند بار وسوسه شدم سنتشکنی کنم که شیخ مان، چشم غرّه رفت و دوباره از کمر به آرنج!
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129583215»
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
میهم سفلی - 4
ختم قرآنشان مانند همه ختم قرآنهای سراسر جهان اسلام یک جعبه داشت پر از قرآنهای نیم جزئی که افراد به نوبت برمیداشتند و میخواندند. اولی را خواندم و سپس دومی و سومی. خسته شدم. چند دقیقه قرآن را کنار گذاشتم و گوشیام را درآوردم که متوجه نگاه خشمگین صاحب خانه شدم. حق هم داشت. شاید با خودش میگفت: « معلوم نیست مرتیکه اومده قرآن بخونه یا تلگرام بازی کنه!» قربة الی الله و برای خلاصی از نگاههای غضبآلودش، نیم جزء چهارم را شروع کردم. با سرعت بالا، پنجمی و ششمی را هم خواندم. دوباره موبایلم را درآوردم. این بار حواسش نبود. اتاق، شلوغ شده بود و همه داشتند قرآن میخواندند. کمی با موبایلم کار کردم و سفره را انداختند.
خیلی گرسنه بودم. غذا، چلو کباب، ماست، دوغ، سبزی، پیاز و سماق بود و دسر هم موز و هلو. تا آن جا که ظرفیت داشتم و حرمت سفره و اخلاق انسانی اجازه میداد خوردم. چند روزی بود غذای خوب نخورده بودیم و سخت نیازمند جذب پروتئین و سایر مواد مغذی بودیم. از آن جایی که ترکیب موز و هلو و گوشت و برنج و سس و سالاد و پیاز برای معده نامتعارف است و یا ممکن است در میانه مسیر مری، مشکلات گوارشی پدید آورد، با یک لیوان دوغ همه حجم مصرفی و غذای ارسالی را شستم.
پس از شستشو، دوست گرامی هلوی باقیمانده از میوهاش را تعارف کرد و من هم با توجه به این که جز الاغ، کسی احسان را رد نمیکند (1) پذیرفتم و ویتامین جذب کردم. دیگر وقت رفتن به مسجد بود امّا حجم خوراک استفاده شده، عزاداری مخلصانه و گریه از سوز دل را غیر ممکن مینمود!!
1: جملهای که بین طلبهها به عنوان حدیث معروف است و البته ظاهرا مستند نیست!
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129585009»
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
مِیهم سُفلی – 6
امروز، روز آخری بود که قرار بود به مِیهم برویم. دیگر صبح، مدرسه هم نرفتیم و منتظر راننده باصفا شدیم تا بیاید و ببردمان.
طول مسیر مانند همیشه، به گپ و گفت و شوخی گذشت. دوباره تعارف کرد به منزلشان برویم و ما هم دوباره نه گفتیم. ناهار را منزل پدر خادم مسجد دعوت بودیم. اما قبل از ناهار، قرار بود به مسجد برویم برای شرکت در نماز جمعه اهل سنت.
خادم مسجد تا آن موقع حتی یکبار هم به نماز جمعه برادران دینیاش نرفته بود. بخاطر ما پذیرفت اولین و احتمالا آخرین بار، این عمل شنیع!! را انجام دهد. در صفوف مرتب نماز، مستقر شدیم و اهل سنت یکی یکی آمدند. از دیدن دو روحانی شیعه و سه غریبه تعجب میکردند ولی ما به درستی کارمان یقین داشتیم. خطبه ها آغاز شد ولی متاسفانه به زبان کردی. تقریبا هیچ نفهمیدم جز اینکه خطیب، حدیثی از انس بن مالک را شرح داد!! البته این را هم بگویم که ماموستای(1) همیشگی نیامد و یکی دیگر از مردان روستا، وظیفه ایراد خطبه را به عهده گرفت. علت نیامدن ماموستا هم میان مردم روشن بود: سرکشی به کارخانه خیارشور. یک کارخانه تولید خیارشور داشت و هر وقت نمیآمد، همه می گفتند احتمالا مشغول سرکشی به خیارهاست!!
پس از خطبهها و پیش از آغاز نماز، از صفوف جدا شدیم و در انتهای مسجد به پشتیها تکیه دادیم. البته قبلش مردم را توجیه کردیم که این کار، به دلیل احترام به هنجارهای فقهی شماست. (در فقه شافعی، نماز جمعه بر مسافر حرام است) آنها نماز میخواندند و ما آهسته میگفتیم و می خندیدیم. دوست معبّا، زیر گوش من حرفهای ضد وحدتی میزد و عقاید اهل سنت را نقد میکرد. هر از گاهی مسخرهبازی در میآورد و غش غش میخندید. گفتم: «نکن این کارها رو! یکی بشنوه عبای روی دوشت میشه کفن دور تنت!»
به هر تقدیر کنفرانس وحدت من و مُعبّا به پایان رسید و طبق قرار قبلی، برای ناهار به خانه پدر خادم مسجد رفتیم. بنا شد ابتدا نماز بخوانیم و سپس ناهار بخوریم. نماز را به امامت یکی از ملبسین گروه خواندیم و آماده ناهار شدیم! سفره را انداختند و دیس های غذا را آوردند. زرشک پلو با مرغ، تدارک دیده بودند. دستشان درد نکند! ولی حساب جمعیت را نکرده بودند. ما پنج نفر بودیم و با احتساب صاحب خانه و پدرش باید هفت تکه مرغ توی دیس باشد ولی پنج تکه بود. اولی و دومی، نفری یک تکه برداشتند. دیس به دوست مُعبّا رسید. تدبیری تاریخی به خرج داد و هر سه تکه مرغ باقی مانده را نصف کرد. الان شش تکه مرغ داشتیم و پنج گرسنه! یعنی با این حرکت هوشمندانه، یک نیمه ران هم زیادی ماند! خدا را شکر برنج کم نبود و می توانستیم به اندازه رفع گرسنگی بخوریم.
-------------------------------------------------------------------
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129588447»
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
امام حسین
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
علی اکبر
تولیدگر محتوا : اخوان
بارگذاری شده در : 1401/10/05
مُحرّمی متفاوت
امسال به دلایل گوناگون، محرمی متفاوت از سالهای پیش را شاهد هستیم که میطلبد مواجهه متفاوتی با آن داشت. به فرموده حضرت امام (ره): «…محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سید الشهدا سلام اللّه علیه است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است.( صحیفه امام، ج15، ص: 330) به همین دلیل است که باید محرم و صفر را مظهر بروز و ظهور تمام ارزشها، سنتها و بایستههایی دانست که انقلاب اسلامی به خاطر آنها ایجاد شد و به واسطه آنهاست ماندگار و پایدار مانده و خواهد ماند. ارزشهای زندهای چون، انتظار، مقاومت، معنویت، عدالت، شجاعت، عقلانیت دینی، آزادگی، اخلاق و انسانیت و ... ریشه در عاشورا و فرهنگ محرم و صفر دارد و انقلاب اسلامی نیز به نسبت پایبندیش به این ارزشها از فرهنگ و گفتمان عاشورایی بهره مند است.
سال گذشته شاهد یکی از پیچیدهترین فتنهها علیه ایران اسلامی بودیم که به فرمودهٔ رهبر معظم انقلاب، دشمن «خوب مهندسی کرده بود؛ همه چیز را در جای خود، به اندازهٔ خود، آماده کرده بود.» (https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=51746) . کار جمهوری اسلامی را تمام شده میدید و برنامهٔ جشن بعد آن را نیز آماده کرده بود. اگر این پیوند انقلاب با ارزشهای محرم و صفر نبود، بی تردید نتایج متفاوتی حاصل میشد و امروز با تسلط بدخواهان کینه توز و ستمگر بر سرنوشت ملت، نه خبری از ایران بود و نه محرمی با این شکوه و عظمت. رابطهٔ انقلاب اسلامی با محرم، رابطه متقابل است، با گزارههای عاشورایی است که انقلاب استمرار می یابد، ثمر میدهد و جامعه را از برکات بی پایانش بهرهمند میسازد و متقابلاً انقلاب اسلامی در خدمت تحقق و گسترش اهداف عاشورایی قرار گرفته و بشریت را از محرومیت تاریخی آن خارج میکند.
دشمنان دین و ملت، حقیقت این پیوند را فهمیدهاند و میدانند که تا ارزشهای عاشورایی در این کشور زنده هست، انقلاب اسلامی زنده است و غلبه بر آن امکان پذیر نیست. لذا مستقیم یا غیر مستقیم گزارههای مرتبط با آن را نشانه رفته اند؛ غیرت، عفت، عزت و در یک کلمه، دیانت و ایمان امید آفرین مردم و مسئولین، مهمترین بخش هجمۀ چند وجهی دشمنان قرار گرفته است. میخواهند اثری از سیرت و صورت جامعه اسلامی باقی نماند؛ پرچم سیاه، لباس مشکی و هر چیزی که بوی محرم و صفر دهد برای آنها هدف مشروعی برای تخریب است، عفت و حجاب زدایی را هم باید در این چارچوب دید. امسال میبینیم که رسانههای معاند بیشترین هجمهها را علیه نمادهای محرم بکار گرفتهاند.
اما محاسبهٔ دشمن این بار نیز غلط است؛ همانطور که در اغتشاشات سال گذشته نیز غلط بود و باعث شکستشان شد. علی رغم خواست و اقدام دشمنان، رنگ و بو، سیرت و صورت محرم امسال متفاوت از گذشته شده است. مردم تمام قد وارد میدان شدهاند. به باور نگارنده، امسال محرم متفاونی را شاهد هستیم، شهرهای بزرگ و کوچک، هیئتهای حسینی، روضههای خانگی، رسانهٔ ملی، شبکههای اجتماعی، همه و همه متفاوت و قویتر از سالهای پیش دیده میشوند. این یعنی، این مردم حسینیاند، محرمیاند، دشمن شناس و موقعیت شناسند. این یعنی، گفتمان محرم و صفر زنده است. یعنی مردم پای کار دین و انقلابشان هستند، پای آرمانهایشان ایستادهاند.
سخن آخر اینکه، رمز پیروزی و موفقیت، همین ماندن مردم پای آرمانهایشان است، اما نباید غفلت کرد که این مردم گله مندند، بابت آسیبهای موجود دلگیرند و توقع دارند که مسئولین و متولیان عرصههای عمومی، به وظایف خود درست عمل کنند؛ در پیروی از سیاستهای نایب الامام و پیگیری آموزههای محرم و صفر که همان آرمانهای انقلاب اسلامی و رفع مشکلات مردم است، سر از پا نشناسند، کوتاهی نکنند، در حفظ عفت و عزت اسلامی در جامعه تردید نکنند، مرعوب هژمونی رسانه ای دسمن نشوند و در برابر گروههای هنجار شکن، اعم از سیاسیون و سلبیریتیها به دستورات الهی عمل کنند.
تولیدگر محتوا : محسن
بارگذاری شده در : 1402/06/13
هر کس که شد غلام تو عالیجناب شد
تولیدگر محتوا : علی پور
بارگذاری شده در : 1402/09/23
تولیدگر محتوا : محمد مهدی ابراهیمی فرد
بارگذاری شده در : 1402/09/28
چله شعر مجلس ششم
تولیدگر محتوا : محمد مهدی ابراهیمی فرد
بارگذاری شده در : 1402/09/28
چله شعر مجلس هفتم
تولیدگر محتوا : محمد مهدی ابراهیمی فرد
بارگذاری شده در : 1402/09/28
چله شعر مجلس هشتم
تولیدگر محتوا : محمد مهدی ابراهیمی فرد
بارگذاری شده در : 1402/09/28
چرا قلب ما زنده نمی شود؟
تولیدگر محتوا : حکیمی تهرانی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
شرح فرازی از زیارت عاشورا
تولیدگر محتوا : حکیمی تهرانی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
مجموعه پوستر با کلمات گریه میکنیم (معرفی کتاب به مناسبت محرم)
تولیدگر محتوا : talabe_graphist
بارگذاری شده در : 1402/09/28
مصاحبه مردمی زینب خواهر عشق معرفی جنبه های مختلف از جمله جنبه های علمی و اجتماعی حضرت زینب که مردم کمتر با آن آشنا هستند در قالب مصاحبه
که متن و کارگردانی و اجرا و تدوین با بنده حقیر بوده است
و با هشتک زینب خواهر عشق در فضای مجازی پخش شده است
تولیدگر محتوا : میم.سین.صاد
بارگذاری شده در : 1402/09/28
ویدئو کلیپ | ثوابی بالاتر از نماز شب
برشی از سخنان استاد شیخ حسین انصاریان
تولیدگر محتوا : سید مهدی طباطبائی اشکذری
بارگذاری شده در : 1402/09/28
گوشه ای از وقایع 1 محرم الحرام سال 61 هجری قمری
تولیدگر محتوا : میثم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
نماهنگ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها با نوای کربلایی حسین خلجی با تصاویری زیبا از حرم مطهر حضرت
تولیدگر محتوا : میثم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
ز سائلان حریمت نظر نمیبندی....
شعرخوانی استاد ملائکه به مناسبت ایام اربعین
تولیدگر محتوا : میثم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
نماهنگ "دوری از تو" با توای سیدرضا نریمانی مناسب جاماندگان اربعین
تولیدگر محتوا : میثم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
پرده خوانی حضرت رقیه سلام الله علیها
تولیدگر محتوا : رضوانی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
پرده خوانی حضرت علی اصغر علیه السلام
تولیدگر محتوا : رضوانی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
سلام بر دل شاهی که درد عالم داشت
نگاه منتظرم اشک غربتی کم داشت
نشد کنار کسی درد و دل کنم اما
برای درد دلم چای روضه مرهم داشت
چقدر از دل ما عقده های غم برداشت
همان امام غریبی که سینه اش غم داشت
خوشا به حال کسانی که عاشقی بلدند
خوشا به حال همان خانه ای که پرچم داشت
بدان که زندگی بی حسین بردگی است
به لطف اوست که هر سال ما محرم داشت
تولیدگر محتوا : سید علی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
بیحجاب به هیئت بیاید؟
چند سال پیش با چند تن از دوستان مبلغ، در ایام محرم میهمان شیعیان هندوستان بودیم. حضور در کشور هزار فرقه، فرصتی برای بازدید از معبدهای سیک و هندو فراهم کرد. هنگام ورود به هر کدام از معابد این دو مذهب، باید سر را با پارچهای میپوشاندیم و کفش و جوراب را میکندیم و از آب حوضی کوچک رد میشدیم. (با توجه به وضعیت بهداشتی هند، کار دلچسبی نبود ولی چاره چه بود؟) اگر هم اعتراض میکردیم که «ما از فرقه شما نیستیم، ولمان کنید» میگفتند: «اجباری نیست. وارد نشوید!»
امسال اولین محرم بعد از حوادث شهریور 1401 بود و یکی از چالشهای پررنگش دعوا بر سر این که هیئتیها زن بیحجاب به روضه راه بدهند یا نه. زنانی بیحجاب از روی محبت به امام حسین (ع) میخواستند با همان پوشش به هیئت بیایند. مذهبیها در واکنش به این رفتار دو دسته شدند: برخی میخواستند مانع ورودشان بشوند و بعضی دیگر میگفتند خیمه حسینی متعلق به همه است و باید درش باز باشد. این کشمکش ادامه داشت و کار به برخی منبریهای معروف هم رسید. دسته دوم، اولیها را تندروهایی میخوانند که با رفتارهایشان جاذبه حسینی را خنثی میکنند و دسته اول هم دومیها را مذهبی صورتی صدا میکنند. اگر چه اصطلاح مذهبی صورتی چند وقتی است در فضای رسانهای کشور مطرح شده و برساخته حوادث پارسال نیست اما در این یک سال پربسامدتر شده است. (انشاءالله در یادداشتی دیگر مفصلتر به مذهبیهای صورتی و اشتراک و اختلافشان با هیئتیهای تند خواهیم پرداخت.)
در قضیه ورود بیحجابان به جلسات مذهبی، دو سر شور و بینمک وجود دارد. عدهای دستگاه امام حسین (ع) را فارغ از تمام خطکشهای شرعی میدانند و اجازه نقد نمیدهند و معتقدند هرکس زیر این خیمه هر کار کند متعلق به دستگاه حسینی است و احدی حق تعرض ندارد. (این هر کار واقعا شامل هر کاری است. چه مثبت و چه منفی، چه ستودنی و چه مشمئزکننده. از چای دادن به عزاداران و جفت کردن کفششان و گریه بر مصیبت امام بگیرید تا بالا و پایین پریدن در سینهزنی، قلاده به گردن بستن، قمه زدن و چهار بار در صف نذری ایستادن) بنابراین اگر خانمی بدون حجاب شرعی و حتی نیمهبرهنه هم به هیئت آمد، از زیر پرچم یزید خارج شده و به خیمه حسینی آمده است. پس باید پذیرایش باشند. در طرف دیگر ماجرا کسانی هستند که معتقدند باید به هر شکل ممکن و لو با درگیری فیزیکی یا فحاشی از ورود زن بیحجاب به هیئت جلوگیری کرد و اگر هم در این مسیر لگدی به او زدی و فحشی نثارش کردی، مهم نیست؛ حرمت خیمه آقا مهمتر از عربده چهار تا سلیطه است!
هر دو طرف ماجرا هم حق دارند و هم کاملا درست نمیگویند. حق دارند چون خیمه امام حسین متعلق به همه است و چه بسیار منحرفان، فاسدان، بینمازان، معتادان و شرابخوارانی که با عنایت امام حسین (ع) دست از کارهای خود برداشته و به گروه اولیای خدا وارد شدهاند. (نمونهاش رسول ترک، قاسم جگرکی، علی گندابی و دهها مورد دیگر. هر چند ظاهرا گریه بر مصیبت امام، فقط کسانی که فسق فردی دارند اصلاح میکند. آنها که به مردم وعدههای تخیلی میدهند و با خون شهدا رای میآورند گریه بر حسین که سهل است، خودشان هم بانی روضه شوند ککشان نمیگزد!)
از طرف دیگر، نمیتوان برای مجلس امام حرمتی قائل نشد و هر کس با هر پوشش و ظاهری را به آن راه داد. مثلا فرض کنید کسی با بطری ودکا بخواهد وارد حسینیه شود یا دیگری دست در گردن نامزد خود بیندازد و در حال معاشقه پرچم هیئت را دست بگیرد. وجدان و غیرت عزاداران اجازه میدهد؟ وقتی هندو و سیک برای معبد دروغینشان حرمت قائلند حرمت مجالس و دستههای عزاداری سرور شهیدان مشخص است. پس باید راهی میانه برگزید تا هم نور خورشید حسینی به همه بتابد و هم کسی حرمت خیمه را نشکند.
راه میانه، تفکیک میان مزدوران و مردم عادی است که نهادهای امنیتی باید انجامش دهند. پلیس با دقت فراوان باید کسانی که مامور به شکستن حرمت سیدالشهدا هستند و در ازای این کار از دشمنان پول میگیرند را شناسایی و بازداشت کنند اما با کسانی که سبک زندگیشان همین است و مزدور جایی نیستند نباید کاری داشته باشند. با این دسته باید با ملاطفت برخورد و به تذکر ساده و مودبانه بسنده و از درگیری و بیادبی پرهیز کرد. وقتی پای مسئلهای فرهنگی در میان است داغ و درفش، سرکنگبینی است که صفرا خواهد فزود.
معروف است یکی از علما کسی را به مسجد کشانده بود. او در وضوخانه از روی کفش، پایش را مسح کرده و اتفاقا یکی از مسجدیها این صحنه را دیده بود. بعدا به شیخ اعتراض کرده بود که چرا فلانی، این طور مسح میکند. آن عالم گفته بود: «من این قدر هنر داشتم که او را از میخانه به مسجد کشاندم. تو هم هنر داشته باش بدون آن که فراریاش بدهی، کفشش را درآور» هنرش را داریم؟
تولیدگر محتوا : علی بهاری
بارگذاری شده در : 1402/09/28
گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
خانه آباد شدم خانه ات آباد حسین
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
برای امام حسین (ع) گریه کن
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
سیدناالمظلوم یا حسین
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
ثواب بر گریه کنان امام حسین
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
تولیدگر محتوا : مهدی ابراهیمی
بارگذاری شده در : 1402/09/28
چله شعر مجلس سوم
تولیدگر محتوا : امیررضا
بارگذاری شده در : 1402/09/28
یادمه پدر بزرگم که وارد خونه میشد، نوه ها میدویدیم جلوش و با هم با یه حالت بازی بالا و پایین میپریدیم...
تا این که عموم شهید شد! بعد از اون میگفت دیگه زانو هام جون نداره!
تولیدگر محتوا : ابراهیم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
هرچی از کوفه بگیم از عجیب بودنش کم نمیشه!
زینب (ع) رو تو رخت اسارت دیدن و گریه کردن و گریبان چاک دادن... حضرت اون خطبه معروف رو خوندن. بعدش عجیبه!
چی شد؟
قیام کردن؟
ابن زیاد رو کشتن؟
قاتلان رو کشتن؟
خیر، گریه کردن و پشت دستشون رو گاز گرفتن! احتمالا هم دستشون درد گرفته!
تولیدگر محتوا : ابراهیم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
نگاه کرد دید مردم دارن دور کاروان اسرا گریه میکنند!
خطبه خوند... گریه کردند... گفتند یا امام سجاد، ما گوش به فرمانیم!
فرمود: لا تَكُونُوا لَنا وَ لاعَلَيْنا...
ولمون کنید، ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسانید!
تولیدگر محتوا : ابراهیم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
وقتی میگی: «وَلیٌ لِمَن والاکُم » یعنی من رفیق امام حسینام...
رفیقت مغازه داشته باشه از کس دیگه ای خرید میکنی؟
امام حسینی از سوپری ای خرید میکنه که سر در مغازه سیاهی زده، نه اونی که آهنگ گذاشته!
تولیدگر محتوا : ابراهیم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
یه عمر شنیدیم کوفیا گفتن: «بُغضاً لِاَبیک میکشیمت حسین» و عجیب بود برامون کسی علی علیه السلام رو دوست نداشته باشه!
اما الآن میبینیم اینجا توییت یزید و ابن ملجم متشکریم میزنن...
دو صباح دیگه همینا جلو حضرت حجت «بغضا لآبائک» نمیگن؟
تولیدگر محتوا : ابراهیم
بارگذاری شده در : 1402/09/28
هر کجا اشکی شود جاری آنجا خانه است
هر کجا حرف غمت باشد، مسیر راه توست
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
.هر کجا حرف غمت باشد مسیر راه توست
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
هر کجا اشکی شود جاری آنجا خانه است
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
هر کجا اشکی شود جاری آنجا خانه است
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
هر کجا اشکی شود جاری آنجا خانه است
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
هر کجا حرف غمت باشد مسیر راه توست
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
.هر کجا اشکی شود جاری آنجا خانه است
تولیدگر محتوا : نجیمی
بارگذاری شده در : 1402/10/03
چله شعر مجلس هشتم
تولیدگر محتوا : محمد صادقی
بارگذاری شده در : 1402/10/13
چله شعر مجلس دهم
تولیدگر محتوا : محمد صادقی
بارگذاری شده در : 1402/10/13
بهر امضا شدن خط برات حرمت
پشت این قافیه ها اشک روان می ریزم
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
ارباب منی جان منی، شاه شهیدان
مجنون توام،عشق من اَندازه ندارد
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
خواستن با تشر از ساحتِ تو بیادبیست؛
عرضِ حاجت به تو با حجبوحیا اوجِ کمال
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
«دگران روند و آیند و تو همچنان هستی...»
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
قربان عاشقی که دلش بیقرار شد
بعد از نماز شب ز خدا کربلا گرفت
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
هرکه شد زائر ارباب مقامش والاست
چون که دعوت شده از لطف نگاه زهراست
تولیدگر محتوا : روله ی کورد
بارگذاری شده در : 1402/11/04
این کلیپ ساخته شده درباره علت قیام امام حسین علیه السلام طبق وصیتنامه ایشان به برادرش محمد بن حنفیه می باشد
تولیدگر محتوا : Sheikh Hossein
بارگذاری شده در : 1402/12/18
لبیک یا حسین (ع)
تولیدگر محتوا : سجاد
بارگذاری شده در : 1403/01/31
فراز بیست و دوم طرح زندگی با آیه ها (مسطورا)
تولیدگر محتوا : حسن رشیدی
بارگذاری شده در : 1403/02/04
فراز سیام طرح زندگی با آیه ها (مسطورا)
تولیدگر محتوا : حسن رشیدی
بارگذاری شده در : 1403/02/04
کو اباالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه
تولیدگر محتوا : علی همایونی
بارگذاری شده در : 1403/04/20