فقه اسلام، تجلّی و رهآورد کشف تامّ نبوی است
×××××
فقه اسلامی در تمام ابعادی که اراده ما دخیل است، مشخّص میکند که شریعت الهی، چه تکلیفی بر دوشمان گذاشته است.
×××××
فقه در تمام ابعادی که اراده انسانی دخیل است، با بیان حکم او در قالب یکی از احکام خمسه، پرده از اراده و خواست تشریعی الهی برمیدارد.
×××××
اراده تشریعی الهی برآمده از اراده تکوینی حق تعالی است که علّت فاعلی و علّت غایی اراده تشریعی میباشد.
×××××
میتوان فقه را کاشف از نظام منسجم اراده تشریعی الهی دانست؛ نظامی اعتباری و تشریعی که میخواهد بیش از پیش، زندگی و حیات افراد و جوامع بشری در مسیر طبیعی و اصلیاش بیفتد، تا با همآهنگ شدن و تطابق با مراتب هستی، سعادت و سلوک إلیالله در انسان و جامعه رقم بخورد.
×××××
فقه، علمی است که نحوه هماهنگی نظام رفتارها و تعاملات انسان را در چند جنبه مشخّص میکند: انسان با خدا، انسان با طبیعت، انسان با انسانهای دیگر و جامعه.
×××××
فقه از راه تعیین احکام و مجری احکام (ولیّ و حاکم)، سرپرستی مجموعه رفتارها و نظاممندی آنها را نیز برعهده دارد و این البته با تلقّی رایج که فقه را متکفّل رفتارهای فردی و بدون هندسه و نظام میداند، متفاوت است.
×××××
فقه تنها از نماز و روزه و حجّ بحث نمیکند؛ بلکه فقه، مجموعه زندگی و اجزاء متفاوت آن، ازجمله نماز و روزه و زکات و جهاد و ... را در راستای عبودیت و سیر إلیالله تنظیم میکند.
×××××
اساساً فقه اسلامی، فقه زندگی است. زیرا زندگی، بستر خداییشدن و وصول به سعادت، حقایق، بهجت و سرور بینهایت است و فقه نیز علمی است که راه و تنظیمات این بستر را نشان میدهد.
×××××
یکی از اجزاء مهم زندگی، سبک زندگی است که تأثیر مهمّی در تنظیم زندگی دارد. از اینرو سبک زندگی و فقه، پیوندی ذاتی و اوّلی - و نه ثانوی و بالعرض- مییابند.
×××××
یکی از وظایف اصلی حوزه علمیه، حرکت بهسمت تبیین و ارائه فقه حدّاکثری است؛ امری که تاکنون محقّق نشده و یکی از آمال امامخمینی و مقاممعظّمرهبری و سایر تئوریسینهای انقلاب و حوزه علمیه بوده است.
×××××
یکی از زوایایی که میطلبد فقه بیش از پیش، هیمنه خود را بر آن بگسترد، عرصه مناهج زندگی و سبکهای مختلف حیات بشری است. عرصهای که پیشتر هرچند فقه بدان پرداخته است، اما به دلیل پیچیده ترشدن عوارض زندگی و ابزارهای ارتباطی و معیشتی، نیاز به مهندسی فقهی عظیم با پشتوانه معرفتی اسلامی از جامعه و هستی و اخلاق و ... در آن، شدیداً احساس میشود.
×××××
فقه، هرچه بیشتر عرصه را رها کند، علوم اجتماعی غرب بر آن بیشتر پنجه خواهد افکند.
×××××
زندگی، حضوری متفاوت از روح است. روح انسان در یک مرحله، حضوری دارد که بدن و حیات دنیوی بدان متقوّم است و در حضوری دیگر - که مدّ نظر ماست - از یکسو با عالم طبیعت سروکار دارد و از سوی دیگر، در جامعه و در ارواح و نفوس انسانهای دیگر حاضر میشود. این حضور و تلاقیِ متفاوت است که زندگی از آن پدید میآید.
×××××
هویت جمعی و هویت دنیایی (دنیا بهعنوان یکی از لایههای هستی و موطن کثرتهای اعتباری) از مقوّمات و آبشخورهای محوری زندگی هستند.
×××××
هرکس مبتنی بر بواطن و شخصیتش، در محیط اجتماعی و طبیعی، پویایی و حرکتی مستمرّ دارد تا حیات، نیازهای حیاتی و افکار، مقاصد، نیّات و تعریفی که از خود و هستی و رابطهاش با حقایق عالَم دارد را تأمین کند. این پویایی مستمر و محاصره شده در محیط را «زندگی» گویند.
×××××
تعامل و برخورد با محیط در کنار و در راستای هدف زندگی، حرکت را تعیّن و چارچوب خاص میبخشد که بدان سبک زندگی گویند.
×××××
حضور روح در محیط و حرکت و تکامل او، هندسه، اصول و ابعاد و تفاصیلی متأثّر از اهداف و جهانبینی، شرایط، محیط اجتماعی و طبیعی پیدا میکند که بدان سبک، زیّ و شیوه زندگی اطلاق میشود.
×××××
میتوان رابطه زندگی و سبک زندگی را مانند نسبت جسم طبیعی و جسم تعلیمی دانست.
×××××
عقل نظری، دو متعلّق دارد. هست ها و نیست ها؛ وارسی و تحلیل بسترهای تکاپوی اراده انسان.
×××××
هست و نیستها به عنوان متعلّق اوّل عقل نظری ،عرصهای تکوینی است که نه تنها اراده آدمی در آن نقشی ندارد، بلکه خود نیز یکی از موضوعات مورد بررسی آن میباشد. محصول این بخش را «حکمت نظری» گویند.
×××××
نتایج فرایند عقل نظری در حیطه وارسی و تحلیل، کارکرد عملی دارد. لذا از آنجایی که کشف نظامهای مختلفی که اراده انسان در آن حضور مییابد و دست به گزینش خیر میزند، و به عبارتی بایدها و نبایدها، ناظر به عمل است، این بخش با نام عقل عملی معروف شده است. هرچند کاری که صورت پذیرفته، ماهیت علمی دارد و محصول آن، کشف علوم مختلفی است که به نوعی با اراده انسان در ارتباط است.
×××××
سبک زندگی و مخصوصاً بخشهای عملیاتی آن مانند «بسته برنامه ها» که عمدتاً فقه باید متکفّل آن باشد - مانند سایر ابواب فقهی - در زمره حکمت عملی به شمار میآید.
×××××
سبک زندگی، هم در حوزه اخلاق و هم در سیاست منزل و هم در سیاست مدُن، دخالت دارد.
×××××
سبک زندگی حتّی در نسبت زندگی با سیاست مدُن نیز برنامه خواهد داشت. اما چندان کاری به محتوای سیاست یا علوم دیگر این بخش ندارد. مگر اینکه بخواهد برخی نگرشها و رویکردهای زندگیگرا به آن إشراب کند.
×××××
در واقع، سبک زندگی و فقه زندگی - که نگاه زندگیگرای فقه است - به زندگی به عنوان موضوع کار خود مینگرد و با ارائه اصول و برنامه های متعدّد و منسجم، به طور غیرمستقیم و جانبی، اجرای موفّق سایر علوم عملی را به عنوان اینکه بخشی از کارها و مشغولیت های روزمرّه یا دائمی زندگی انسان است، تضمین میکند.
×××××
سبک زندگی یک مسلمان در جهان عینی، ابعاد مختلفی دارد و علوم مختلفی باید متکفّل تحلیل و بررسی، غنی سازی و پیرایش و ویرایش آن بشوند تا تدریجاً سبک زندگی عینی، از چارچوب های علمی نیز برخوردار گردد و باب علمی مختصّ به آن شکل بگیرد. بابی که میتوان از آن با عناوینی چون سبک زندگی، فقه الحیات، منهج زندگی یا زیّ زندگی یاد کرد.
×××××
یکی از مهمترین علومی که باید در میدان سبک زندگی وارد شود، علم فقه است که تکالیف عباد و رفتارها و برنامه های عملیاتی زندگی را تنظیم و جهت دهی میکند.
×××××
در کتب فقهی و روایی ما، مباحث فقهی زندگی را که ناظر به صحنه کاربردی و رفتاری زندگی و بسته برنامههای آن است، «کتاب العشره» خواندهاند و میتوان از عنوان های «فقه الحیات»، «فقه العشره»، «فقه العیش» یا «فقه المعیشه» نیز استفاده کنیم.
×××××
کتاب «مفاتیح الحیات» آیتالله جوادی آملی، از غنی ترین کتب فقهی-روایی است که تاکنون در زمینه سبک زندگی تألیف شده است. شاید این کتاب را بتوان جامع ترین این نوع، در بحث سبک زندگی نامید. «حلیه المتّقین» علامه مجلسی، «منیه المرید» شهید ثانی، کتب سنن و سیره مانند «سنن النّبی» علامه طباطبایی نیز از دیگر کتبی هستند که در این زمینه نگاشته شدهاند.
×××××
میتوان از زاویه ای، سبک زندگی را اینگونه تعریف نمود تا ارتباط نهادینه آن با فقه نیز بیشتر مشخّص باشد:
«تنظیم، تغییر و برقراری ترابط تکاملی در اجزاء نظام زندگی، متناسب با لایههای وجودی و محیطهای انسانی و در راستای وصول به غایات.»
×××××
فقه زندگی باید به اعمال مکلّفین، در زندگی فردی و چهره اجتماعی، به صورتی مترابط نظام بخشد. طبعاً این تنظیم و تغییر، در راستای غایت زندگی خواهد بود و به تزئین و بهجت افزایی نیز منجر خواهد شد. غایتی که از دل جهان بینی و نگاه های فلسفی-عرفانی و کلامی، برآمده و شکل گرفته است.
×××××
بخشی از فقه که با غایت تسهیل و تنظیم اجرای تکلیف، به باید و نبایدهای جزئی تر و توزیع شده در بخشهای گوناگون حیات میاندیشد را میتوان فقه الحیات یا فقه سبک زندگی نامید.
×××××
نتیجه ای که از فقه الحیات مدّ نظر است، مدیریت زندگی و تصرّف در اجزاء آن است تا نمایشی عمدتاً سختافزاری از روح هویتی واحد ایجاد کند، تا حرکت به سمت اهداف میانی و متعالی و هدف نهایی عبودیت در قالب جامعه و تمدّن اسلامی، تسهیل گردد.
×××××
سبک زندگی، به دنبال ایجاد عادات و رفتارهایی است که نمایش و مدلی بیرونی و محسوس از عناصر فرهنگ و ارزشها باشد تا بنا بر «العادة طبع ثانی»، جریان روح هویتی جامعه در اجزاء زندگی هر فرد و نیز زندگیهای با یکدیگر، روالمند و سریعالوصول باشد و اذهان عمومی بهراحتی در مسیری که ایجاد شده، گام زنند و با مانع یا عدم قبول یا نامأنوسبودن مواجه نباشند و بدین نحو، راه کمالات و بروز استعدادها در راستای اهداف تعریفشده، روان گردد.
×××××
رشد جامع، رسیدگی به خانواده و خدمت به جامعه، سه عرصه اصلی فقه الحیات اند.
×××××
فقه زندگی چون سرفصلی علمی است، از مسائل نوعی و کلّی یا شبهکلّی بحث میکند و تطبیقات شخصی و موردی برعهده خود فرد یا مشاورین است، تا در فرایند مشاوره به شخصی سازی بپردازند. البته فقه، حالتهای مختلف را مدّ نظر دارد و مباحث خود را تا حدّ زیادی، ناظر به شرایط و حالات متفاوت پیش میبرد تا گستره هرچه بیشتری را تحت پوشش راهبردها، قواعد و بسته برنامه هایش قرار دهد.
×××××
هرچند فضای علمی، فضای حلّ مسائل شخصی نیست، اما شاکله و هویت فقه به گونهای است که باید هرچه بیشتر خود را به فضای عینی و شخصی نزدیک کند و با شناسایی دردها و مشکلات شخصی و عمومی، آنها را تبدیل به مسئله علمی گرداند و به تحلیل فنّی آنها بپردازد تا بتواند قواعد و برنامههای مناسب را استنباط نماید.
×××××
برخی مباحث فقه العشره یا همان سبک زندگی، ما را بر آن میدارد که فقه را ظرفیتمندانهتر و تواناتر بنگریم و از وضعیت کنونی اش، اندکی جلوتر بیاییم. چهبسا استنباطات فقهی در ایستار فعلی از نواقصی رنج میبرد و همراهی آن با سبک زندگی، با کمی تأخیر صورت پذیرد.
×××××
فقه از راه تعیین احکام و مجری احکام (ولیّ و حاکم)، سرپرستی مجموعه رفتارها و نظاممندی آنها را نیز برعهده دارد و این البته با تلقّی رایج که فقه را متکفّل رفتارهای فردی و بدون هندسه و نظام میداند، متفاوت است.
×××××
فقه باید هیمنه خود را بر عرصه مناهج و سبکهای زندگی، بیش از پیش بگسترد؛ عرصهای که هرچند قبلاً بدان پرداخته، اما به دلیل پیچیده ترشدن عوارض زندگی و ابزارهای ارتباطی و معیشتی، نیاز به مهندسی فقهی عظیم در آن، شدیداً احساس میشود. فقه، هرچه بیشتر عرصه را رها کند، علوم اجتماعی غرب بر آن بیشتر پنجه خواهد افکند.
×××××
یکی از وظایف اصلی حوزه علمیه، حرکت به سمت تبیین و ارائه فقه حدّاکثری است؛ امری که تاکنون محقّق نشده و یکی از آمال امام خمینی و مقام معظّم رهبری و سایر تئوریسینهای انقلاب و حوزه علمیه بوده است.
×××××