یکی از اصول اعتقادی دوازده گانه بهائیت که از واجبات بهائی هم شناخته می شود این است که «دين بايد سبب الفت ومحبت باشد.» طبق اين اصل دين بايد سبب مهر و محبت گردد و معتقدند كه جميع اديان براي تأسيس و تحكيم روابط حسنه و حسن تفاهم بين بشر، وضع و تشريع گرديده اند. پس دین باید سبب محبت شود و اگر نشود بیدینی بهتر است.[1]
در اين مورد عباس افندي ميگويد:«دين به منزله علاج است اگر علاج سبب مرض شود البته بي علاجي بهتر است لهذا اگر دين سبب حرب و قتل شود البته بي ديني بهتر است»[2].
ما از دو جهت پیرامون این اصل بحث میکنیم:اولاً از جهت بدیع بودن یا نبودن آن، و در مرحله دیگر نقض آن توسط سران فرقه مورد جستجو قرار ميگيرد. در متون اسلامی بارها بر الفت و محبّت بین مسلمانان تأکید شده است، اصل اسلام به تعبير رسول اكرم صلي الله عليه و آله دين گذشت و آساني است، آنجا كه ميفرمايند: «بعثني بالخنيفته السهله، السمحه» [3] .
روایات در این باب زیاد است. قرآن كريم به اين مطلب اشاره ميكند آن جا كه ميفرمايد: «به موجب مهرباني كه خدا در دل تو قرار داده تو با ياران خويش نرمش نشان ميدهي. اگر درشتخو و سختگير ميبودي از دورت پراكنده ميشدند، پس عفو و بخشايش داشته باش و براي آنها نزد خدا استغفار كن» [4]
فرقه بهائيت سرآمد الفت و محبت شده است و ادعا نموده اين اصل را تنها خود مطرح نموده است؟ این در حالی است که در دين مسيحيت كه سراسر كتب مقدسش (اناجيل اربعه) مشحون از الفت و محبت و ارجحيت آن بر ساير روشهاي تبليغي است. جنگ در اسلام به منزله دفاع از اسلام و مسلمين مطرح است و در هر كجا غزوههایي صورت گرفته، شروع كننده جنگ كافرين بودهاند و در شروع هر غزوهاي حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به منظور پرهيز از جنگ و جدال و دعوت آنان به حقيقت با طرف متخاصم به روشنگري پرداخته است. اصولاً دفاع از شرف حيثيت جان و مال و ناموس، حق طبيعي بشر است و نميتوان اسم آن را جنگ و قتال گذاشت. اگر به تاريخ بهائيت بنگريم [5]
متوجه ميشويم كه در زمان باب و پس از مرگ او بابيان موجب قتل و كشتار مردم بيگناه مسلمان ميشدند و اين شيوه عمل آنها موجب پيگيري و تعقيب موضوع از طرف حكومت وقت گرديد و از طرف ديگر بابيت در اذهان عامه مردم به جنگجويي و تخاصم و هرج و مرج طلبي تبديل گشت شايد اگر ميرزا حسينعلي نوري كه خود قبل از ادعاي پيامبري يك نفر بابي بوده چند جمله مبني بر معرفي عاملين اين هرج و مرج به اصل پنجم اضافه مينمود اين اصل كاملتر ميگشت، سران فرقه در حق كساني كه به آنها اعتراض دارند كلماتي مانند ستمكاران و دشمنان كينه ورز را نسبت ميدهند و يا تهديد ميكنند که چنانچه داراي قدرتي در آينده شوند دندانهاي مخالفين و يا معترضين را خرد ميكنند![6]
پی نوشت
1.اشرف،فرامرز.مجموعه ازمطالب ديانت بهائي به اختصار موسسهمليمطبوعاتامري.
2. افندي عباس مكاتيب. موسسه ملي مطبوعات امري.
3. اصول كافي. ج 5 صص 494.
4. سوره آل عمران / آيه 159.
5. به تاريخچه بهائيت مراجعه گردد.
6. اشراق خاوري. عبدالحميد.محاضرات. ج 1 ص 325.