در مورد جوان شدن زلیخا به دست حضرت یوسف علیه السلام در بعضی از کتب و تفاسیر گفته شده، اينکه بعضى نوشته اند كه: شوهر زليخا وفات كرد و زليخا دوباره جوان شد و به يوسف شوهر كرد، از ترهیّات است و حقيقت ندارد[۱]. اما روایتی در این زمینه موجود است که ظاهرا ابتدا در تفسیر قمی نقل شده است[۲]. در کتاب مجمع البیان طبرسی نیز این روایت نقل شده است [۳] که جزائری نیز همان را عینا به نقل از طبرسی حکایت می کند.[۴] جالب است که خود طبرسی هم به روایت علی بن ابراهیم تکیه کرده است. بنابراین روشن می شود که این مضمون فقط متکی به یک روایت آن هم از تفسیر علی بن ابراهیم است که اصل انتسابش به علی بن ابراهیم امروزه مورد بحث و اشکال جدی قرار گرفته است. شواهد متعددی وجود دارد که حاکی از این است که طبق آن هرگز نمیتوان پذیرفت که انتساب تمامی کتاب تفسیر قمی به علی بن ابراهیم صحیح باشد و طبق یک اعمال نظر، آغابزرگ تهرانی نخستين كسى است كه درباره عدم صحت انتساب تمام تفسير موجود به على بن ابراهيم سخن گفته است.[۵].
شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبه آنجا که در مقام بیان امکان طول عمر امام زمان عجلاللهفرجه قرار دارد به نقل از اصحاب سیر داستان جوان شدن زلیخا را در یک جمله و به عنوان شاهدی بر مدعایش ذکر می کند و در نهایت ادعا می کند که این مساله یک قضیه معروف است. [۶] اما این کلام را نیز نمی توان به عنوان مویدی برای اثبات و قوع چنین حادثه ای مورد پذیرش قرار داد. چرا که اولا مرحوم شیخ هیچ گونه سندی برای این ادعایش ذکر نکرده است و فقط به کلمه اصحاب سیر اکتفا کرده است. دوم اینکه وی در مقام اثبات یک ادعای عقیدتی است و مجبور است که از هر مویدی هر چند ضعیف برای تایید مدعایش استفاده کند و اصلا اقتضای مباحث اینچنینی همین است.
بکری که در قرن ششم می زیسته نیز بدون ارائه هیچ گونه مدرکی به این ادعا دامن زده و در کنارش ادعای دیگری مبنی بر جوان شدن خدیجهسلاماللهعلیها و آن هم بدون ارائه سند بیان کرده[۷] که سستی این مدعیات به وضوح روشن است. مقدسی (قرن چهارم) نیز بدون ارائه هیچ مستند و یا تحلیلی فقط این قول را تحت عنوان اقوال اختلافی پیرامون داستان یوسف نقل کرده است.[۸]
به نظر میرسدکه مسئله ایمان زلیخا و همچنین معجزه زیبایی و جوان شدن مجدد او با توجه به بررسی تطبیقی انجام شده در تفاسیر مختلف و روایات وارده ادعایی ، هیچکدام از موارد مذکور قابل اثبات نیستند.و الله اعلم بالثواب
...................................................................
[۱] حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، ۳/۲۵۲.
[۲] تفسیر قمی،همان.
[۳] مجمع البیان، ۵/۳۷۲..
[۴] قصص الانبیاء جزائری، ۱۹۹.
[۵] برای تفصیل این بحث نک به : احمد مدد الموسوى،« پژوهشى پيرامون تفسير قمى»، كيهان انديشه، ش ۳۲( مهر و آبان ۱۳۶۹). وی میگوید: باتامل کامل در کتاب حاضر به خوبی واضح میشود این کتاب به استثنای خطبه و مقدمه نسبتا طولانی مجموعهای است از: ۱-تفسیر علی بن ابراهیم معروف که در حدود هفتاد و پنج درصد کتاب را تشکیل میدهد.۲-تفسیر ابوالجارود که تقریبا بیش از پانزده درصد کتاب را تشکیل میدهد.۳-روایات متفرقه دیگر که مولف [مجهول] کتاب از مشایخ خود نقل کرده است. همان/ص۸۵.
[۶] الغیبه، ۴۲۲.
[۷] الانوار،۳۴۴.
[۸] آفرینش و تاریخ مقدسی، ترجمه محمد رضا شفیعی، ص۴۵۳.
منبع: رهروان ولایت