جمعى از فلاسفه پیشین تنها به معاد روحانى معتقد بودند و جسم را مرکبى مىدانستند که تنها در این دنیا با انسان است و بعد از مرگ از آن بینیاز مىشود، و آن را رها مىسازد و به عالم ارواح مىشتابد ولى عقیده علماى بزرگ اسلام و بسیارى از فلاسفه این است که معاد در هر دو جنبه یعنى «روحانى» و «جسمانى» صورت مىگیرد، درست است که این جسم خاک مىشود، و این خاک در زمین پراکنده و گم خواهد شد، ولى خداوند قادر و عالم ،تمام این ذرات را در رستاخیز جمعآورى کرده، لباس حیات جدیدى بر آنها مىپوشاند، و از این موضوع تعبیر به «معاد جسمانى» مىکنند، زیرا بازگشت روح را مسلم گرفتهاند و چون گفت وگو تنها در بازگشت جسم است، این نام براى این عقیده انتخاب شده است.
آیاتى که در قرآن درباره معاد سخن مى گوید بسیار فراوان و متنوع است ، که روى «معاد جسمانى» تکیه دارد. شواهد قرآنى معاد جسمانى قرآن می فرماید : «شما در قیامت از قبرها خارج مىشوید[1] تمام تعجب منکران معاد در این بود که مىگفتند: چگونه وقتى ما خاک شدیم، و خاکهاى ما پراکنده گشت دوباره به زندگى باز مىگردیم؟ «و قالوا ءَاذا ضللنا فى الارض ءَانا لفى خلق جدید»[2] و قرآن به آنها پاسخ مىگوید که خداوند قادرى که خلقت نخستین را ایجاد کرد توانایى بر این کار را دارد: «آیا ندیدند خداوند چگونه آفرینش را ایجاد کرد،همین گونه آن را تجدید می کند و این برخداوند آسان است [3] دلیل دیگر برمعاد آیات آخرسوره یس است آفرینش نخستین دلیل قاطعی است بر معاد این سوره از قرآن مجید با مساله نبوت آغاز شد، و با هفت آیه منسجم که قویترین بیانات را در باره معاد در بر دارد پایان مییابد، نخست دست انسان را میگیرد و به آغاز حیات خودش در آن روز که نطفه بی ارزشی بیش نبود میبرد و می فرماید : آیا انسان ندید که ما او را از نطفه آفریدیم و او آن چنان قوی و نیرومند و صاحب قدرت و شعور و نطق شد که حتی به مجادله در برابر پروردگارش برخاست و مخاصمه کننده آشکاری شد .
خداوند برای قدرت نمایی بیشتر در جای دیگر نحوه آفرینش انسان را به رخ انسان کشیده و شش مرحله خلقت انسان را اینگونه بیان می کند که : (مرحله نطفه، سپس علقه، بعد مضغه، و بعد از آن ظاهر شدن استخوانها، سپس پوشیده شدن استخوانها از گوشت، و سرانجام پیدایش روح یعنی حس و حرکت) (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ) این آیه داستان جالبی را نقل می کند که گفته شد (ابى بن خلف، یا امیة بن خلف، یا عاص بن وائل) در بیابان قطعه استخوان پوسیدهاى را پیدا مىکند، و استخوانى که معلوم نبود از چه کسى است؟ آیا به مرگ طبیعى مرده؟ یا در یکى از جنگهاى عصر جاهلى به طرز فجیعى کشته شده؟ یا بر اثر گرسنگى جان داده؟ به هر صورت فکر مىکرد دلیل دندانشکنى براى نفى معاد پیدا کرده است، با خشم توأم با خوشحالى قطعه استخوان را برداشته، مىگوید: لأخاصمن محمدا (من با همین دلیل به خصومت با محمد برمىخیزم) آن چنان که نتواند جوابى دهد! با عجله به سراغ پیامبر اسلام ص آمد و فریاد زد بگو ببینم چه کسى قدرت دارد بر این استخوان پوسیده لباس حیات بپوشاند؟ و سپس قسمتى از استخوان را نرم کرد و روى زمین پاشید، و فکر مىکرد پیامبر اسلام ص هیچ پاسخى در برابر این منطق نخواهد داشت. که بلافاصله آیه نازل شد که : و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است؟ خداوند ابتدا در درون همین داستان جواب محکم و کوتاهی را می دهد که به جنگ می آید در حالی که آفرینش نخستین خود را فرموش کرده که چگونه ما توانستیم ازآب بی ارزش انسانی چنین با شعور آفریدیم بعد به پیامبر می فرماید که رسول من بگو: کسی او را زنده میکند که در روز نخست او را ایجاد کرد" (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی اَنْشَاَها اَوَّلَ مَرَّةٍ) اگر امروز استخوان پوسیدهای از او به یادگار مانده روزی بود که حتی این استخوان پوسیده هم نبود و حتی خاکی هم وجود نداشت و درادامه به دلیل دیگری اشاره می فرماید که : «آن خدایی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله آن آتش میافروزید قادر است که بر این استخوانهای پوسیده بار دیگر لباس حیات بپوشاند" (الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْاَخْضَرِ ناراً فَاِذا اَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ) در اعصار قدیم در میان عربها این امر رائج بود که برای آتش افروختن از چوب درختان مخصوص بنام" مرخ" و" عفار" که در بیابانهای حجاز میروئیده استفاده میکردند. آن خدایی که میتواند از این درختان سبز آتش بیرون بفرستد قدرت دارد که بر مردگان لباس حیات بپوشاند". بنابراین ممکن نیست کسى مسلمان باشد و کمترین آگاهى از قرآن داشته باشد و معاد جسمانى را انکار کند، انکار معاد جسمانى از نظر قرآن مساوى است با انکار اصل معاد.
[1] سوره یس آیه ۵۱ وسوره قمر آیه ۷
[2] سوره سجده آیه ۱۰
[3] سوره عنکبوت آیه ۱۹
(۴) آیات ۷۷ تا آیه ۸۲