از دیرباز توسّل به پیامبر (,) و صلحا، به عنوان فضیلتی در کارنامه رفتاری صحابه و خلفای راشدین و همینطور ائمه چهارگانه مذاهب اهل سنت بوده است، آنان علاوه بر انجام این سنّت الهی و فضیلت اسلامی، دیگران را نیز به انجام این عمل، درهنگام حیات و بعد از آن، دعوت مینمودند.
ابنتیمیه، مؤسس فکری وهابیت، اولین نفری است که حکم به بدعت و شرک بودن توسّل داده است. وی مدعی است که این دیدگاه را با پشتوانهای خیالی و موهوم، از آراء صحابه، علماء و اندیشمندان دینی جهان اسلام اخذ نموده و مینویسد: «خطاب میّت در قبر یا خطاب غایب به اینكه از خداوند برایم چیزی بخواه، یا برایم در نزد خدا شفاعت كن، یا از خدا بخواه تا بر دشمنم غالب شوم، یا خواستن بخشش از خداوند و... مخالف اجماع صحابه و تابعین است؛ آنها بعد از رحلت پیامبر(9) چنین درخواستهایی نكردهاند! و أئمه مسلمین دركتابهای خود ذكر نكردهاند!» 1
وی در ادامه این عبارت از این سنت الهی با عنوان بدعت یاد کرده و چنین می گوید: «خطاب ملائكه، انبیا و صالحان در حال غیبت یا بعد از مرگ مانند شرك مشركان، بدعتی از جانب مسلمانان است كه خدا به آنها اجازه نداده است، زیرا خواندن انبیا در حال غیبت و بعد از مردن و سۆال و استغاثه به آنها و طلب شفاعت از آن امور در دین است كه خداوند جعل نكرده است و هیچ امامی از مسلمانان به آن دستور نداده است.» 2
او این نظریه را به انبیاء الهی منتسب ساخته و می گوید: «انبیای پیشین، این امور را مشروع نمیدانستند، هیچ صحابی و مسلمانی و ائمه اربعه، در مشكلاتشان از انبیا كمك نخواستهاند. بنابراین درخواست شفاعت، توسل و دعا به وسیله انبیا نه واجب است نه مستحب و هر امر جدیدی كه واجب یا مستحب نباشد به اتفاق مسلمانان بدعت است! 3
اما با اندکی مطالعه و تفحص در روش شناسی فقهی اهل سنت میبینیم که: اجماع در صورتی حاصل می شود ،که مسلمانان و یا اهل حل وعقد (بزرگان بلد وکسانی که امور مردم به دست آنها می باشد) برسرمسئلهای به توافق برسند و تصمیم بگیرند ,و چنانچه حتی اگر یکی از آنها با آن مخالفت نماید اجماع واقع نمیشود. 4 در این صورت اگر یکی از صحابه با موضوعی مخالفت نماید، و یا اینکه این یقین حاصل نشود که موضوع، مورد توافق تمام افراد صحابه بوده، و آنها به آن موضوع اقرارنموده باشند, این مسئله اجماعی نیست و هرکه درچنین موردی ادعای اجماع نماید دروغ گفته است، 5 لذا ادعای اینکه اجماع رای اکثریت می باشد نیز با تعریف فوق غلط است. 6
به یک شاهد تاریخی اشاره میکنیم: «خطیب بغدادی از علمای بزرگ اهل سنت از توسل یکی از بزرگان مذهب حنبلی به قبر نورانی امام کاظم حکایت داشته و مینویسد: ابوعلی خلال، دانشمند معروف حنبلی میگفت: «هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد جز آنکه قصد قبر موسی بن جعفر را کردم و به او متوسّل شدم تا آنکه خداوند متعال برای من آنچه را که دوست داشتم تسهیل نمود.» 7
________________________________________
1. مجموع الفتاوی ، ابن تیمیه، ج1، ص149
2. همان
3. همان، ص150ـ151
4. شرح صحیح مسلم نووی،ج1،ص213،باب فضل ابو بکر
5. المحلی ،ج1،ص52،تعریف الاجماع ، ذیل ماله 97
6. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نورالانوار فی شرح االمنار ،ص220 مبحث اجماع ،المهذب فی العلم الاصول ،ج1،ص896 المطلب الخامس فی شورط الاجماع , المساله العاشره
7. تاریخ بغداد ،ج1 ،ص120