مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب اخلاق اجتماعی
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن تولیدگر سایر

طلوعی هستم. از تاریخ 19 بهمن 1396 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولیدگر سایر تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 3 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
اخلاق اجتماعی

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

اخلاق اجتماعی


چکیده

رابطه انسان برحسب طرف رابطه، به چندگونه شکل می‌گیرد: رابطه با خالق و رابطه با مخلوق . رابطه با مخلوق نیز یا با خود است و یا با دیگری، و آن دیگری نیز یا انسان است و یا موجودی غیر بشری. بر این اساس، علم اخلاق مشتمل بر حوزه‌های مختلفی خواهد بود؛ مانند اخلاق بندگی ، اخلاق‌ فردی‌، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست‌محیطی . مراد از اخلاق اجتماعی؛ ارزش‌ها و ضدارزش‌های حاکم بر رابطه فرد با سایر انسان‌ها می‌باشد؛ مانند معاشرت نیکو ، عدل ، احسان ، حسد و تکبر .در تفاوت میان اخلاق فردی و اجتماعی باید گفت؛ نمی‌توان انکار کرد که اخلاق فردی نیز تأثیر غیر مستقیم بر مسائل اجتماعی دارد. ولی در زندگی اجتماعی ؛ قوانین، مقررات و آداب خاصّی، ضرورت می‌یابد که بسیاری از آنها در زندگی فردی مطرح نمی‌شود؛ لذا اسلام -به عنوان دین خاتم - کامل‌ترین و عالی‌ترین برنامه زندگی را درهر دو بعدِ فردی و اجتماعی به ارمغان آورده و عمل بدان به طور قطع سعادت فرد و اجتماع را تأمین می‌کند.

کلید واژگان: اخلاق، اخلاق اجتماعی

مقدمه:

امام محمدباقر(ع) می‌فرماید: ثلاث لم یجعل الله (عزوجل) لاحد فیهن رخصه: اداء الامانه الی البر و الفاجر؛ والوفاء بالعهد للبر و الفاجر و بر الوالدین برین کانا او فاجرین .
در سه چیز خداوند متعال به احدی اجازه ترک آنها را نداده است:
    ادای امانت به مردم نیکوکار و فاسق
    وفای به عهد و پیمان نسبت به نیکوکار و فاسق
    نیکی به پدر و مادر، نیکوکار باشند یا فاسق و لاابالی.

برخی بر این باورند که اخلاق، امری نسبی است؛ از همین رو چیزی که در جامعه‌ای ارزش و امری هنجاری است می‌تواند در جامعه دیگر ضد ارزش و نابهنجار باشد؛ بنابراین می‌توان گفت که اخلاق هیچ مبنایی ندارد، تا بتوان بر اساس آن اخلاق مشترک جهانی داشت و جوامع بشری را به یک اخلاق دعوت کرد و مردم را بر اساس آن، تربیت و به وحدت فکری و فرهنگی رسانید، در حالی که این دیدگاه چندان درست به نمی رسد و اخلاق در اصول و ریشه‌های اساسی و کلی‌اش دارای مبانی از جمله مبانی فطری بشری است و بر همین اساس از وحدت اخلاقی می‌توان سخن به میان آورد که در آن همه بشریت بر اموری چون وفای به عهد و امانت‌داری به عنوان ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای رفتاری تاکید دارند.
در حقیقت همه انسان‌ها دارای گرایش‌های فطری به اموری هستند که از آن به فضایل اخلاقی و ارزش‌های برتر انسانی یاد می‌شود. این بدان معنا خواهد بود که اگر تربیت‌های نادرست و غلط را کنار بگذاریم هر کودکی به اموری گرایش می‌یابد که فضایل اخلاقی نامیده می‌شود. این اصول فطری همان چیزی است که اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) به عنوان فلسفه و سبک الهی زندگی بدان دعوت کرده است ؛ زیرا اسلام به عنوان یک آیین الهی بر محور و مدار فطرت است و همواره میان احکام آن دو مطابقت است. 
اخلاق اسلامی به چهار بخش اخلاق الهی و اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی و اخلاق محیط زیست تقسیم می شود؛ که در اینجا به اخلاق اجتماعی می پردازیم. محور اصلی در اخلاق اجتماعی ارتباط انسان با دیگران است که از معاشرت با آنان و زندگی اجتماعی پدید می آید.

اخلاق اجتماعی به دو دسته فضائل یا همان خوبی ها و رذائل یا همان بدی ها تقسیم می شود.


برخی از مهم ترین عناوین فضائل اخلاق اجتماعی:


1.    وفای به عهد
2.    امانت داری و ادای امانت
3.    عفو و گذشت
4.    خوش رویی
5.    مدارا
6.    مودت و اخوت با مؤمنان
7.    نفرت از دشمنان دین
8.    وجدان کاری
9.    خیر خواهی
10.    خانواده گرایی

وفای به عهد:

از خصلت‌های فطری و جهانی بشر می‌توان به وفای به عهد و پیمان اشاره کرد. به همین سبب دانشمندان اصول فقه، حکم به لزوم رعایت عهد را از مستقلات عقلیه به شما آورده اند؛ یعنی عقل بدون کمک وحی لزوم رعایت عهد را می فهمد؛ و اگر انسان ها بخواهند به عهد و پیمان عمل نکنند سنگ روی سنگ بند نمی شود. عهد در لغت، حفظ و نگهداری چیزی و مراعات آن در همه احوال است.  در آیات قرآن هم از عهد انسان با انسان و نیز از عهد انسان با خدا سخن به میان آمده است.

وفای به عهد در قرآن:


انسان می‌بایست به هر عهدی که بسته وفا کند و عهدشکن و پیمان‌شکن نباشد. خداوند وفای به عهد را به مؤمنان فرمان داده و آن را صفت اهل ایمان دانسته است .
خداوند در آیه 34 سوره اسراء می‌فرماید: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسولا، به عهد و پیمان وفا کنید. که عهد از چیزهایی است که از آن سؤال می‌شود. در آیه 15 سوره احزاب نیز همین مطلب تاکید و تکرار شده تا مردم نسبت به اهمیت و ارزش عهد توجه و اهتمام پیدا کنند.
از آیه 92 سوره نحل برمی‌آید که سوگند و پیمان با دیگران، زمینه آزمایش الهی برای انسان است و انسان باید مواظب باشد تا از این آزمون‌های الهی سربلند بیرون آید.
آیات بسیاری از جمله آیات 27 و 40 و 63 و 83 و 84 و 93 و 177 سوره بقره و 77 و 81 و 82 سوره آل عمران و مانند آن ها بر وجوب پایبندی انسان به عهد و پیمان‌های مقرر بین خود و خداوند تاکید می‌کند؛ چنانکه نقض عهد نسبت به هر کسی و هر چیزی را ناروا و حرام دانسته و عذاب و خشم الهی را  وعده داده و بدان تهدید کرده است . 
وفای به عهد در روایات:
رسول اکرم(ص) در اهمیت وفای عهد می‌فرماید: لادین لمن لا عهد له؛ آن کس که وفای به عهد و پیمان نکند، دین ندارد .
همچنین می‌فرماید: ما کان یومن بالله من لم یرع عهوده و ذممه؛ ایمان به خدا و روز قیامت ندارد کسی که مراعات عهد و ذمه دیگران نمی‌کند .
حضرت علی(ع) نیز می‌فرماید: لاتعتمد علی موده من لا یوفی بعهده؛ بر دوستی کسی که به عهد و پیمان خود وفا نمی‌کند اعتماد مکن! 
و نیز می‌فرماید: سریع‌ترین چیزها به کیفر، آن است که با او پیمان‌بندی و قصدت وفای به آن باشد و او قصد خیانت به تو را داشته باشد. 
به مالک اشتر نیز می‌فرماید: (ای مالک) اگر بین خود و دشمنت پیمانی بستی و یا پیمان و پناه دادن را به او دادی، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خود را محترم بشمار و برای حفظ آنها  سینه خود را سپر قرار بده. هیچ‌گاه به عهد و پیمانت خیانت نکن و پیمان‌شکنی ننما و دشمنت را فریب مده، زیرا غیر از نادان و شقی کسی گستاخی بر خداوند روا نمی‌دهد (چون عهدشکنی، گستاخی بر خداوند است). خداوند عهدی را که به نام او منعقد می‌شود از روی رحمت، مایه آسایش بندگان قرار داده و حریم امنی است که در سایه نیروی آن، سکونت و آرامش پیدا می‌کند و با سرعت به سوی آن پناه می‌برند.


امانت داری و ادای امانت:


امانت، ضد خیانت و به معنای راستی، ودیعه و هر چیزی است که برای نگاهداشتن به کسی سپارند .‌ امانت داری از عام ترین ارزش های اخلاقی است که هیچ استثنایی ندارد. همه انسان ها از هر آیین و نژادی قبول دارند که امانت داری امری نیکو و پسندیده است و خیانت در امانت نکوهیده و مذموم است. البته از یک نگاه امانت داری یکی از مصادیق وفای به عهد است؛ زیرا وقتی کسی امانتی را می پذیرد بدین معناست که با شخص امانت دهنده پیمان می بندد که هر گاه امانتش را خواست به او برگرداند. اما چون امانتداری عهدی است که از اهمیت ویژه ای برخوردار است جداگانه ذکر می شود.
نظام اجتماعی و زندگی اجتماعی و بنیادهای اجتماعی بر پایه اعتماد متقابل بنا شده است و اگر مردم این امانت داری را رعایت نکنند نظام اجتماعی فرو می ریزد، چرا که اعتماد متقابل بین مردم از بین می رود؛ از این رو عقل ارزش بودن امانت داری را درک می کند.
امانت داری تنها در حفظ اموال شخصی دیگران نیست بلکه سخنان آن ها را هم شامل می شود. اگر کسی سخنی را به دیگری گفته و راضی به آشکار شدن آن نیست آشکار کردن آن سخن نیز خیانت در امانت است. همین طور حفظ اموال عمومی و بیت المال که در اختیار ماست از مصادیق امانت است.

امانت داری در قرآن:


خداوند در آیه 27 سوره انفال خیانت در امانت با آگاهی از امانت بودن آن را حرام دانسته و در آیه283 سوره بقره و 58 سوره نساء بر وجوب رد امانت به صاحب آن بی‌توجه به دین و مذهب و رنگ و نژاد و خرد و کلان تاکید کرده است. از نظر قرآن امانت داری از امور ارجمند و ارزشی در نزد خداست و حتی امانت داری ملاکی برای ارزشیابی افراد دانسته شده است.  
خداوند در همین آیات امانت داری را از مصادیق وفای به عهد می‌داند و در آیه 55 سوره یوسف اصلی مهم در واگذاری مسئولیت‌ها به اشخاص معرفی می‌کند و در آیه 26 سوره قصص نیز از ملاک‌های استخدام اجیر و به کارگیری افراد بیان می‌کند. از آیات 54 و 56 یوسف برمی‌آید که امانتداری، ملاک قرار گرفتن در زمره نیکوکاران و محسنان است.
از نظر آموزه‌های قرآنی خیانت در امانت از هر کسی و نسبت به هر شخصی حرام و نارواست و خداوند در آیه 283 سوره بقره و 161 سوره آل‌عمران و 27 سوره انفال به خیانت در امانت هشدار داده و از آن نهی کرده است.
البته برخی از اهل کتاب که خود را اهل دین الهی می‌دانند خیانت را نسبت به برخی دیگر جایز می‌دانند و آن را به‌عنوان حکم‌ الله معرفی می‌کنند، در حالی که چنین نسبت و تجویزی کذب محض و افترا به خداست.  
از آیه 161 سوره آل‌عمران به دست می‌آید که خیانت در امانت مایه رسوایی و کیفر در قیامت خواهد بود و از آیات 72 و 73 سوره احزاب نیز به دست می‌آید که گرفتاری به عذاب الهی، فرجام بد کیفر خیانت منافقان و مشرکان در امانت‌های الهی است.
به هر حال، با نگاهی به سیر و سلوک اقوام گوناگون نیز می‌توان دریافت که همه انسان‌های دارای فطرت سالم نسبت به امانت داری حساسیت داشته و به خود و دیگران اجازه خیانت در امانت نمی‌دهند و آن را به‌عنوان رفتاری زشت دانسته و از آن پرهیز می‌کنند.


امانت داری در روایات:

حضرت امام سجاد(ع) فرمودند: «اگر قاتل پدرم شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رساند نزد من امانت می‌گذاشت آن را به صاحبش برمی‌گرداندم. 
امیرمؤمنان علی(ع) در سفارش خود به کمیل‌بن زیاد می‌فرماید: ای کمیل بدان که ما در ترک امانت نسبت به هیچ کس مجاز نیستیم. پس هر کسی از ما روایت جواز و رخصت در خیانت و ترک امانت کرده به تحقیق که گناه کرده و کیفرش آتش دوزخ است نسبت به کذبی که گفته است. سوگند می‌خورم که از پیامبر خدا(ص) پیش از وفات و رحلتش شنیدم که سه بار فرمود: ای اباالحسن! امانت را در کوچک و بزرگ به نیکوکار و بدکار ادا کن حتی اگر نخ و سوزن باشد. 
ادای امانت از نظر اسلام بسیار مهم است. حتی اگر چیز ارزان قیمتی نزد انسان امانت باشد، باید در حفظ آن بکوشد و به صاحبش برگرداند خواه، آن شخص مؤمن باشد و خواه فاجر و حتی کافر. لکن باید دانست که امانت تنها امانت مالی نیست، بلکه وظیفه‌ای که به دوش ما است و یا اسرار و سخن دیگران که نزد ما است همه امانت است و باید از آن نگهداری کرد.

عفو و گذشت:
عفو به معنای گذشت از گناه و خطا، نگرفتن حق و حقوق خود، تسامح، مدارا، اغماض و صفح نسبت به دیگری، یکی از مصادیق فضیلت اخلاقی احسان است. در آموزه‌های اسلام بسیار بر عفو تأکید شده و زندگی اجتماعی و سبک زندگی قرآنی و اسلامی بر محور مدارا بنا شده است.
 مفهوم عفو: عفو واژه عربی و به معنای زمین رها و مغفولی است که هیچ گامی بر آن نهاده نشده و هیچ آثاری در آن نیست. همچنین به معنای آب بیش از نیازی است که بدون سختی و زحمت به دست می‌آید. این واژه سپس به معنای رها کردن حق و حقوق و نیز گذشت و بخشش از خطا و گناه دیگری به کار رفته است.

عفو در اصطلاح:
1.    گذشت از گناه و خودداری از مجازات بر آن(اصطلاح قرآنی)
2.    باقیمانده مال از نفقه و خرجی که بخشیدن آن سبب تنگدستی صاحبش نگردد، آمده است. 
عفو در قرآن:
عفو یکی از اسمای حسنای الهی به معنای محو آثار گناه و بخشش بسیار است. خداوند در قرآن فرموده است: ان الله لعفو غفور؛ به راستی که خداوند بخششگر و آمرزنده است. 
خداوند در آیاتی از جمله آیه 34 سوره فصلت، برتری عفو و گذشت، نسبت به مقابله با بدیها و برخورد کریمانه و اغماض از آزار و اذیت دیگران را مورد تأکید قرار می‌دهد. حتی در آیه 60 سوره حج به مسلمانان مورد ستم واقع شده از سوی مشرکان، در مورد عفو و گذشت از آنها توصیه می‌کند تا برتری عفو را نسبت به مجازات و عقوبت مورد تأکید قرار دهد؛ و حتی پیامبر(ص) مأمور به عفو در قبال بدی‌های مشرکان است. 
 به سخن دیگر، اگر انسان بخواهد دیگران را به اسلام دعوت کند باید مشکلات و مصیبت‌هایی را که از سوی دیگران می‌رسد تحمل کند و با صبر و حلم و شکیبایی و بردباری اجازه دهد تا دیگران با روحیه احسانی و اخلاق کریمانه آشنا شوند.
از نظر قرآن به طور کلی عفو و گذشت انسان از حق خویش، امری ارزشمند و حتی مستحب است  و این ارزشمندی و استحباب بویژه در شرایطی چون قدرت بر انتقام و عقوبت  و ناتوانی طرف مقابل خصوصاً در امور مالی  و تخلفات جنگی ، اختلافات خانوادگی  و مانند آنها ارزش بیشتری می‌یابد. گاه انسان به سبب ناتوانی، از انتقام و مجازات دست برمی‌دارد و آن را ترک می‌کند درحالی که اگر قدرت می‌داشت بدون اغماض، مجازات و عقوبت را انجام می‌داد. پس اگر در این موارد عفو می‌کند از سر ناچاری است که ارزش کمتری دارد هر چند که بی‌ارزش نیست بلکه حتی مستحب است تا به این رویه خو گرفته و عادت به عفو کند.
عفو در روایات:
رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید :  عفو وگذشت جلو تسلسل ناهنجاری ها ،خشونت ها ،جنایت ها وکینه توزی هارا می گیرد .
حضرت علی بن الحسین علیه السلام کنیزی داشتند که آب روی دست حضرت می ریخت تا ایشان برای نماز وضو بگیرند. یک بار هنگامی که روی دست حضرت آب می ریخت، ظرف آب از دست او روی صورت حضرت افتاده و آن را مجروح کرد، حضرت سرشان را به سوی او بلند کردند. و به او نگریستند، در این حال او گفت: خداوند عزوجل می فرماید: 
«و الکاظمین الغیظ » حضرت به او فرمودند غیظ و خشم خود را فرو خوردم.

او گفت: «و العافین من الناس » حضرت به او فرمودند خداوند تو را عفو کند.
او گفت: «والله یحب المحسنین » حضرت فرمودند: برو که تو آزاد هستی !!
از این داستان هم بزرگواری حضرت و هم تربیت اسلامی این کنیز و آشنائی او با آیات قرآنی و فرهنگ اسلامی قابل استفاده است.

استثناء در عفو:

خداوند در قرآن کریم می فرماید: الزانیه والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلده ولا تاخذ کم بهما رافه فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الاخر ولیشهد عذابهما طائفه من المؤمنین. 
زنان و مردان زنا کار را هر کدام صد تازیانه بزنید و هرگز درباره آنان ، دردین خدا، شما را رحمت و رأفت فرا نگیرد، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، و بایدعذاب آن دو را گروهی از مؤمنان مشاهده کنند.
در کنار تمام آن چه در فضیلت و اهمیت عفو و اغماض نسبت به خطا و گناه دیگران گفته شد باید یک نکته مهم را نیز مدنظر قرار داد و آن اینکه گذشت در جائی ارزش و فضیلت و تأثیرگذار است که شخص خطاکار از کرده خود پشیمان شده و از راه خطا برگشته باشد و هیچ اصراری بر انجام اعمال بد و خطای خود نیز نداشته باشد. اما اگر گذشت، موجب گستاخی و جری‌تر شدن وی شود و یا زیان‌های بیشتری را متوجه فرد و جامعه کند بویژه در رابطه با تبهکاران و جانیان سابقه‌دار که امیدی به اصلاح آنها نیست، گذشت در چنین شرایطی کاری حماقت‌آمیز و خلاف عقل و توصیه‌های دینی است و از آن نهی شده است.

خوش رویی:


یکی دیگر از صفات ارزشی، خوش رویی و گشاده رویی در برخورد با دیگران است. خوش رویی به معنای ایجاد بستر لازم و زمینه مناسب برای ارتباطات اجتماعی میان انسان ها جهت انس گیری و بهره مندی از توانایی ها و ظرفیت های یكدیگر در راستای دست یابی به كمال و خواسته های خود است.
در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دو صورت با هم روبه رو می شود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت این رویارویی چهره ها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمز گشایش قفل دلهاست.
«خوش رویی»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند. هم در گفتار آشکار می شود، هم در رفتار. چه بسا رابطه ها و دوستی هایی که با «ترش رویی» و «اخم کردن» و «عبوس شدن» به هم خورده است. از سوی دیگر مبدأ بسیاری از آشنایی ها هم یک «تبسّم» بوده است. وقتی با چهره شکفته و باز با کسی روبه رو می شوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دستِ او داده اید. برعکس، چهره اخمو و ابروهای گره خورده و صورتِ درهم و بسته، دریچه ارتباط و صمیمیّت را می بندد. اگر این خوش رویی و خنده رویی با نیّت پاک و الهی انجام گیرد، علاوه بر تأثیر محبّت آفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب می آید.

خوش رویی در قرآن:

قرآن کریم شخصی را به سبب ترش رویی با شخص نابینا نکوهش می کند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 1عَبَسَ وَتَوَلَّى2أَن جَاءهُ الْأَعْمَى3وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى4أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى 
روی را ترش کرد و سر برگردانید، چون، آن نابینا به نزدش آمد، و تو چه دانی، شاید که او پاکیزه شود، یا پند گیرد و پند تو سودمندش افتد.
قرآن کریم همچنین ضمن حکایت لقمان به فرزندش، از ترش رویی و روی برگرداندن از مردم باز می دارد.
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. 
و روى خود را از مردم (به تكبّر) بر مگردان، و در زمين مغرورانه راه مرو، زيرا خداوند هيچ متكبّر فخر فروشى را دوست ندارد.
خداوند درجای دیگر می‌فرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ الله وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیْنَهُمْ. 
 محمّد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سر سخت و شدید و در میان خود مهربانند .

خوش رویی در روایات:

از پیامبر گرامی(ص) روایت شده است كه آن حضرت درباره آثار خوش رویی می فرماید: خوش خویی خود عبادت است و خوش خو، پاداشی همانند پاداش روزه دار می گیرد .
امام باقر(ع) نیز در همین رابطه می فرماید: تبسم الرجل فی وجه اخیه حسنه؛ لبخند شخص به صورت برادرش برای او حسنه و كار نیك شمرده می شود .
در خبر دیگری از آن حضرت نقل شده است كه «ما من شی فی المیزان اثقل من حسن الخلق؛ هیچ چیز در ترازوی عمل، سنگین تر از خوش رویی نیست .
 زیرا انسان با خوش رویی است كه همه كمالات را می تواند در خود تجلی دهد و مظهر كمالات اسمایی الهی شود.

مدارا:

معنای رفق و مدارا: واژه‌شناسان رفق و مدارا را چنین معنا کرده‌اند: الرِّفْقُ: اللُّطْفُ و هو ضِدُّ العُنْف؛ ‏ رفق به معنای لطف در برابر زور است.
در مرآة العقول  در تعریف رفق و مدارا آمده است: رفق یعنی نرم‌خویی، رأفت، ترک زور و خشونت در سخن و عمل در برابر مردم در تمام حالات، چه این‌که از طرف مردم خلافی نسبت به انسان سربزند یا نه.
عفو و مدارا و تحمّل دیگران، از والاترین ارزش های اخلاقی و انسانی و نیز نشانة تعالی روح و عظمت شخصیت آدمی است. ایجاد جامعه‌ای منسجم و قدرتمند در گرو آن است که افراد آن، اندیشه‌ها و سلیقه‌های مختلف را تحمّل کنند و از کنار برخوردهای سفیهانه، با اخلاق کریمانه درگذرند و با عفو و بخشش، کینه‌ها را به محبّت مبدّل سازند.

مدارا در قرآن:

در آیه شریفه 199 سوره اعراف مى خوانیم :خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ

با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکى ها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنها ستیزه مکن)!
 مخاطب این آیه شریفه، شخص پیامبر اسلام است. یعنى مدارا و گذشت و پذیرش خطاهاى دیگران، مسأله اى است که در درجه اوّل پیشوایان جامعه باید به آن عمل کنند، و بر آن مداومت داشته باشند، تا مردم به تبعیّت از آنها عامل به این آیات باشند.
دومین آیه اى که پیرامون مدارا، سخن مى گوید، آیه 72 همین سوره فرقان است. در این آیه شریفه مى خوانیم: «وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً»
عبادالرّحمن هنگامى که با سخنان لغو، انسانهاى لغو، مجالس لغو، فیلمهاى لغو، نشریات لغو، و خلاصه هر آنچه لغو است، مواجه مى شوند، بزرگوارانه ازکنار آن عبور مى کنند، و درگیر آن نمى شوند. البتّه آیه فوق علاوه بر مساله «مدارا» صفت دیگرى از صفات عبادالرّحمن را نیز بیان مى کند، که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
خلاصه این که، یکى از صفات و ویژگى هاى عبادالرّحمن تحمّل و حوصله و صبر، در برابر انسانهاى جاهل و نادان است; یعنى عصبانى نمى شوند، و با آنها گلاویز و درگیر نمى گردند; بلکه تا حدّ امکان با مدارا و نرمى با آنها رفتار مى کنند.

مدارا در روایات:

در روایتى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:

أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ

عاقل ترین مردم کسى است که بیش از همه با مردم مدارا کند.
بر خلاف آنچه امروزه مرسوم شده، که مردم با کمترین برخوردى عصبانى مى شوند، و در مواجهه با دیگران تحمّل و سعه صدر ندارند، اسلام تأکید مى کند که مسلمان عاقل باید اهل مداراى با مردم باشد، و هر چه قدرت مدارایش بیشتر باشد، عقل او بیشتر خواهد بود.

در روایت دیگرى از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم:

إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الاْنْبِیَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ

ما پیامبران الهى همانگونه که مأمور انجام واجبات هستیم، موظّف به مداراى با عموم مردم نیز مى باشیم.
هم ردیف قرار دادن «مدارات» با «واجبات» نشانگر اهمّیّت مساله مدارات است; زیرا کار پیامبران، امامان، علما، مربّیان، معلّمان و تمام کسانى که در حوزه تعلیم و تربیت فعّالیّت مى کنند، بدون مداراى با مخاطبانشان پیشرفتى نخواهد داشت.
3 ـ آن حضرت در روایت سوم مى فرماید: مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الاِیمَانِ

نیمى از ایمان را مداراى با مردم تشکیل مى دهد.
لازم به ذکر است که مدارا و عفو از ارزشهای والای انسانی و دینی و مورد تأکید اسلام است، ولی مداهنه «دُهن» در اصل به معنای «نرمی و سهولت» است و به همین مناسبت روغن را دهن گویند و ادهان و مداهنه به معنای «نرمش و سازش» است. 
این واژه، به طور معمول، درباره سازشکاری منافقانه و مذموم به کار می‌رود؛ به گونه‌ای که برای رسیدن به منافع شخصی، بخشی از حق و حقیقت، مورد معامله قرار گیرد.

مودت و اخوت با مومنان:
یکی از امور ارزشی و اخلاقی دوستی با مومنان است که این دوستی لوازمی چون کمک کردن، وفاداری و دستگیری از آن ها را به همراه دارد. خداوند متعال یکی از چیزهایی که در روح انسان قرار داده است، محبت و دوستی به کسانی است که کمالی دارند، خواه کمال جسمانی، عقلانی، روانی یا عاطفی. انسان هنگامی که احساس می کند کسی کمالی دارد به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا می کند.
در میان کمالات، بالاترین کمال، ایمان به خداوند و انجام دادن عمل صالح است. از سوی دیگر مومنان با تثبیت و تقویت دین انسان، به او خدمت می کنند،از این رو انسان به طور فطری به مومنان علاقه و محبت دارد. از جمله واجباتی هم که همه مسلمانان باید به آن عمل کنند، این است که با دوستان خدا دوست باشند و با دشمنان خدا دشمن.

مودت و اخوت بامومنان در قرآن:


إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَينْ‏ أَخَوَيْكمُ‏ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكمُ‏ تُرْحَمُونَ 
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد!
آیه اُخُوَّت دهمین آیه سوره حجرات که خداوند در آن از رابطۀ برادری (اخوت) میان مؤمنان و وظیفه مسلمانان در قبال هم سخن گفته است. بنابر این آیه، مؤمنان برادر یکدیگرند و در صورت وقوعِ درگیری بین آنان، دیگر مسلمانان وظیفه دارند آنان را آشتی دهند. رسول خدا (ص) پس از نزول این آیه میان صحابه عقد اخوت برقرار ساخت و علی بن ابی طالب را برادر خویش خواند.

مودت و اخوت با مومنان در روایات:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَغُشُّهُ وَ لَا يَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفَهُ .
امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن برادر مؤمن است، چشم و راهنماى اوست، نسبت به او خيانت و ستم و غش روا ندارد و با او خلف وعده نكند.
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِى سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا .
امام صادق(ع) فرمودند: مؤمن برادر مؤمن است، مانند يك پيكري كه هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء ديگر هم احساس درد می كنند و روح هاى آن ها نيز از يك روح است، و همانا روح مؤمن پيوستگيش به روح خدا از پيوستگى پرتو خورشيد به خورشيد بيشتر است.

نفرت از دشمنان دین:

تبرّی، یا برائت به معنای دوری جستن از دشمنان خدا و دشمنان اولیای دین، اصطلاحی کلامی و از آموزه‌های اعتقادی و رفتاری دینی، به ویژه نزد شیعیان و برخی دیگر از فرقه‌های اسلامی. این اصطلاح ریشه در قرآن کریم داشته و در ۲۰ سوره قرآن مطرح شده است. اگر انسان کسی را دشمن بداند، عقل حکم می کند که از او دوری کند و مراقب خطرهای او باشد. همان گونه که خداوند در فطرت انسان، دوستی و علاقه نهاده است، در برابر آن، بغض و دشمنی هم قرار داده است. مقتضای فطرت انسان این است که کسی را که به او زیان می زند را دشمن بدارد. زیان های دنیوی گرچه در جای خود اهمیتی دارد، اما برای مومن ضرر و زیان اخروی مهم تر است چرا که باعث گرفتن سعادت ابدی و گرفتار شدن در شقاوت ابدی را به همراه دارد.
اگر انسان با دشمنان خدا و دین دشمنی نکند، به تدریج رفتار او با آن ها دوستانه می شود و بر اثر معاشرت کم کم  رفتار و سخنان آن ها را می پذیرد و اندک اندک مانند آن ها شیطانی می شود و سعادت ابدی خود را از دست می دهد.

نفرت از دشمنان دین در قرآن:


قرآن کریم می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ 
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر از كسانى كه كفر ورزيده‏ اند اطاعت كنيد شما را از عقيده‏ تان بازمى‏ گردانند و زيانكار خواهيد گشت.
قرآن کریم حضرت ابراهیم علیه السلام را در نشان دادن دشمنی با کافران و دشمنان دین تا روز قیامت به عنوان الگو معرفی می کند:
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ .
قطعا براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى ‏پرستيد بيزاريم به شما كفر مى ‏ورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ايمان آوريد جز [در] سخن ابراهيم [كه] به [نا]پدر[ى] خود [گفت] حتما براى تو آمرزش خواهم خواست با آنكه در برابر خدا اختيار چيزى را براى تو ندارم اى پروردگار ما بر تو اعتماد كرديم و به سوى تو بازگشتيم و فرجام به سوى توست.
وَ لَنْ تَرْضي‏ عَنْکَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصاري‏ حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ .
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد ، ( تا به طور کامل ، تسلیم خواسته های آنها شوی ، و ) از آیین ( تحریف یافته ) آنان ، پیروی کنی. بگو: «هدایت ، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی ، بعد از آنکه آگاه شده ای ، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
با توجه به این آیات می توان نتیجه گرفت که از دشمنان دین و خدا باید نفرت داشت و از آن ها دوری گزید، مخصوصا دشمنان کینه تو و قسم خورده که باید بیشتر مراقب آن ها بود. برای همین لعن دشمنان و برائت جستن از آن ها لازم و ضروری است.

نفرت از دشمنان دین در روایات:


۱ـ «امام علي‌بن‌موسي‌الرضا عليه‌السلام»:كَمالُ الدّينِ وِلايَتُنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا 
كمال دين، در ولايت ما و بيزاري از دشمنان ماست.
۲ـ «امام جعفرصادق عليه‌السلام»:كَذَبَ مَنِ ادَّعَي مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا. 
دروغ مي‌گويد کسي که ادعاي محبّت ما را مي‌کند ولي از دشمنان ما تبرّي و بيزاري نمي‌جويد.
 ۳ـ «امام زين‌العابدين عليه‌السلام»:مَن اَحبَّ اَعداءَنا فَقَد عادانا وَ نَحنُ مِنهُ بَراءٌ واللهُ عزَّ وجلَّ مِنهُ بَريءٌ. 
کسي که دشمنان ما را دوست بدارد با ما دشمني کرده و ما از او بيزاريم و خداوند متعال نيز از او بيزار است.
۴ـ «امام محمدباقر عليه‌السلام»:مَنْ اَرادَ أنْ يَعْلَمَ حُبَّنا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَاِنْ شاَرَكَ فِي‌حُبِّنا حُبَّ عَدُوِّنا فَلَيْسَ مِنّا وَ لَسْنا مِنْهُ. 
اگر کسي بخواهد ميزان دوستي خود را نسبت به ما بداند به دل خود مراجعه کند اگر ما را دوست مي‌دارد و دشمنان ما را هم دوست مي‌دارد او از ما نيست و ما هم از او نيستيم.
 ۵ـ «مولي اميرالمؤمنين عليه‌السلام»:لايَجتَمع حُبُّنا و حُبُّ عَدُوِّنا في ‌جَوْفِ انسانٍ، إنَّ اللَّهَ لَمْ يَجعَلْ لِرَجُلٍ قَلْبَيْنِ فِي‌جَوْفِهِ فَيُحِبُّ بِهذا و يُبغِضُ بِهذا. 
دوستي ما با دوستي دشمن ما در يک دل نمي‌گنجد، چرا که خداوند براي يک انسان دو تا دل قرار نداده است که با يکي دوستي کند و با ديگري دشمني بدارد.
وجدان کاری:
وجدان کاری (اخلاق حرفه‌ای) ترکیب دو واژه «وجدان» و «کاری» است که در اصطلاح مدیریت می‌توان آن را "احساس تعهد داخلی به منظور رعایت الزاماتی که در ارتباط با کار مورد توافق قرار گرفته است" تعریف‌نمود. به بیان دیگر، منظور از وجدان کاری، رضایت قلبی، تعهد و التزام عملی نسبت به وظایفی است که قرار است انسان آنها را به انجام برساند؛ به گونه‌ای که اگر بازرس و ناظری نیز بر فعالیت او نظاره‌گر نباشد، باز هم در انجام وظیفه خود کوتاهی نکند. پسندیده بودن وجدان کاری از مستقلات عقلیه است و عقل بدون کمک وحی می تواند خوبی آن را تشخیص دهد. جامعه انسانی به تقویت وجدان کاری و تغییر در فرهنگ کار نیازمند است؛ چرا که نیروی انسانی متعهد، سازمان و جامعه را در دستیابی به اهداف خود یاری می‌دهد.

وجدان کاری در قرآن:

در قرآن مجید آیات فراوانی وجود دارد که اهمیت مسئولیت پذیری و وظیفه شناسی را برای انسان بیان کرده است؛ به عنوان مثال قبول مسئولیت در قرآن، به بار سنگین تشبیه شده است. خداوند در قرآن می فرماید: وَلا تَزِروا وازِرَةً وِزرَ اُخری … هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد.
خداوند در قرآن می فرماید: وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ اِنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَالفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنهُ مَسئولاً  از آن چه نمی دانی پیروی نکن؛ چرا که گوش و چشم و دل ها همه مسئول هستند.
خداوند در وصف مؤمنان می فرماید: اِنَّما المُؤمِنونَ الّذینَ اِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم 
مؤمنان کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دل هایشان ترسان گردد. «وجل»؛ همان حالت خوف و ترسی است که سرچشمه آن گاهی بخاطر درک مسئولیت ها و احتمال عدم قیام به وظایف لازم در برابر خدا می باشد که این حالت به عنوان یکی از صفات مؤمنان ذکر شده است.
مسئولیت پذیری از چنان اهمیتی برخوردار است که در بسیاری از تفاسیر از امانت الهی، به همان تعهّد و قبول مسئولیت یاد شده است و علّت این که این امانت عظیم، به انسان سپرده شد این بود که او این قابلیت را داشت و می توانست ولایت الهی را پذیرا گردد؛ یعنی در جادّه عبودیت و کمال بسوی معبود لایزال سیر کند؛ چنان که خداوند در قرآن می فرماید: اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالاَرضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنهَا وحَمَلَهَا الاِنسَانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً 
ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم آن ها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند امّا انسان، آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود.


وجدان کاری در روایات:
قال الصادق (علیه السلام): لما مات ابراهیم ابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) رای النبی (صلی الله علیه و آله) فی قبره خللا فسواه بیده ثم قال: اذا عمل احدکم عملا فلیتقن .
امام صادق (علیه السلام): چون ابراهیم فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در گذشت، پیامبر در قبر او شکافی دید و آنرا با دست، پر کرد. سپس فرمود: هر گاه کسی از شما کاری کرد، محکم کاری کند.
حتی نقل کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم وارد قبر سعد بن معاذ شدند و او را در لحد گذاشتند و خشت خام بر او نهادند و فرمودند که به من گل و سنگ بدهید و شکاف های آن را بستند. بعد فرمودند که البته من می دانم که به زودی خواهد پوسید ولی خداوند بنده ای را دوست دارد که هنگامی کاری را انجام می دهد آن را محکم و استوار انجام دهد.

خیرخواهی:


خیرخواهی یعنی خواستن خیر و خوبی برای دیگران در فرهنگ انسان ساز اسلام از منزلتى والا برخوردار است. «خيرخواهى» گاهی با «نصيحت» هم معناست و نصيحت يعنى درخواست عمل يا سخنى كه مصلحتِ كننده آن كار و گوينده آن سخن را در پى داشته باشد يا دعوت به آنچه كه صلاح مخاطب در آن باشد و نهى از چيزى كه تباهى و فساد در پى دارد. بنابراين، ناصح و خيرخواه كسى است كه به كردار و گفتار نيك راهنمايى كند. صفت خیرخواهی بر خلاف صفت زشت حسادت است. حسادت آن است که انسان نه تنها خیر دیگران را نخواهد، بلکه آرزو کند که نعمت و کمال آن ها از بین برود.
مرحوم علاه مجلسی در توضیح نصیحت می فرماید: نصیحت به معنای سخن یا رفتاری است که با آن خیر برای نصیحت شونده اراده می شود.

خیرخواهی در قرآن:


قرآن کریم از زبان حضرت نوح علیه السلام ، شیخ الانبیاء که 950 سال امّت خویش را به راه حق دعوت نمود و دلسوزانه در پی خیرخواهی آنان بود، چنین نقل می کند: «أُبَلِّغُکُمْ رِسَــلَـتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ » 
«رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و خیرخواه شما هستم و از خداوند چیزهایی از لطف و رحمت می دانم که شما نمی دانید.»
قرآن از زبان حضرت هود علیه السلام نیز نقل می کند که: «أُبَلِّغُکُمْ رِسَــلَـتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ » 
«رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ می کنم و من خیرخواه امینی برای شما هستم.»
حضرت هود علیه السلام وقتی مبعوث شد مردم خویش را نصیحت و هدایت کرد؛ ولی آنها از سخنان هود علیه السلام به خشم آمدند و به او حمله کردند و گلوی او را آن قدر فشردند که نزدیک بود جان دهد و تا یک شبانه روز بیهوش افتاده بود. با این حال، خدا به او خطاب فرمود که مبادا از هدایت و خیرخواهی مردم ملول و خسته شوی و باید به کار خویش ادامه دهی.
حضرت صالح علیه السلام نیز به قوم خود فرمود: «یَـاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَـکِن لاَّتُحِبُّونَ النَّـصِحِینَ » 
«ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی را انجام دادم؛ ولی [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید.»
نکته ای که از این آیه استفاده می شود، این است که خیرخواهی آن گاه اثر می گذارد که انسان به خیرخواهان ارادت و محبّت داشته باشد.

خیرخواهی در روایات:

اهمیت این نحوه از خیرخواهی به حدی است که در روایات تاکید شده دانشمندان و آگاهان اگر از خيرخواهى امتناع ورزند و ديگران را راهنمايى نكنند، خيانت پيشه كرده‌‌اند.
امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: «الْعُلَماءُ فى‌ انْفُسِهِمْ خانَةٌ انْ كَتَمُوا النَّصيحَةَ» 
دانشمندان اگر نصيحت را پنهان دارند، خود خائنند. بر اين اساس، بر آگاهان و مجرّبان فرض است كه نسبت به جامعه‌ خيرخواهى كنند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «يَجِبُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ النَّصيحَةُ» . خيرخواهى مؤمن بر مؤمن، واجب است.

خانواده گرایی:

انسان دارای نیازهای گوناگونی اعم از غریزی، فطری، تکوینی، عاطفی، جنسی و ... دارد؛ که برای رفع این نیازها تلاش می کند. اصیل ترین جایگاه برآورده شدن این نیاز ها در محیط خانواده است. مثلا فرزند نیاز تکوینی و مستقیم خود را از پدر و مادر تأمین می کند و زن و شوهر هم نیازهای عاطفی و جنسی خود را تأمین می کنند؛ و همچنین اعضای خانواده در تأمین نیازهای خارجی همدیگر را یاری می کنند.
خدای متعال در وجود مرد و زن میل و گرایش غریزی به یک دیگر را نهاده است که باعث ازدواج و تشکیل خانواده می شود. این میل غریزی و محبت خاص میان زن و مرد عامل بقای نسل انسان است.
خانواده گرایی برای فرزندان نیز ارزش بسیاری دارد و باعث تربیت، رشد و کمال و پیشرفت آن ها می شود. در خانواده هایی که بر اثر مشکلاتی از هم جدا می شوند، فرزندان بیشترین آسیب روحی و اجتماعی می خورند. در این خانواده ها فرزندان گریبانگیر مشکلاتی چون فقر، اعتیاد، دزدی و ... می شوند.


خانواده گرایی در قرآن:


وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. 
و از نشانه‌هاى او آن است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و ميان شما و همسرانتان علاقه‌ى شديد و رحمت قرار داد؛ بى شك در اين (نعمت الهى،) براى گروهى كه مى‌انديشند نشانه‌هاى قطعى است.
درسوره نورآیات 32 و 33 قرآن مجید خداوند می فرماید: دخترها وپسرها مجرد را و غلامان وکنیزان خود را که شایسته باشند، همسر دهید. اگرتنگدست باشند، خدا به کرم خود توانگرشان خواهد ساخت که خدا گشایش دهنده و داناست، آنان که استطاعت برای ازدواج ندارند باید پاکدامنی پیشه کنند تا خدا از کرم خویش توانگرشان گرداند.


خانواده گرایی در روایات:


با توجه به روایات و آموزه های دینی هر چیزی که باعث تشکیل و تقویت خانواده بشود، پسندیده و نیکوست؛ و هرچیزی که باعث تضعیف و شکست تشکیل خانواده بشود، امری مذموم و ناپسند است.
امام صادق (ع) فرمود: مردی نزد پدرم آمد، پدرم به او گفت: آیا همسرداری؟ گفت: نه، پدرم گفت: من دنیا وآنچه درآن است را با یک شب بودن با همسر عوض نمی کنم. سپس فرمود: دو رکعت نماز مردی که ازدواج کرده، بر نماز شب و روزه مرد مجرد برتری دارد. سپس پدرم 7 دینار به او داد و گفت: با این مبلغ مقدمات ازدوج را فراهم کن، آنگاه پدرم افزود: رسول خدا (ص) فرمود: تشکیل خانواده دهید ( ازدواج کنید که رزق و روزی شما افزون شود). 
امام صادق(ع) می فرماید: هر که دختر یا پسر مجردی را همسر دهد، خداوند در روز قیامت با دیده رحمت به او می نگرد.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر (ص) می فرماید: ازدواج کنید و مجردان را نیز همسردهید. آگاه باشید بهره مسلمان آن است که مالی را جهت ازدواج فرد مجردی هزینه کند. هیچ چیز نزد خداوند عزوجل محبوب تر از خانه ای که با ازدواج آباد شود، نیست. سپس امام صادق (ع) فرمود: خداوند عزوجل در مورد طلاق هشدار داده و مکرر این هشدار را بیان فرمود و این به دلیل نفرت او از طلاق بود.
خانواده گرایی و موراد تزاحم با آن:
گرچه خانواده گرایی ارزش است و بسیار پسندیده و نیکوست؛ اما این ارزش مطلق نیست و مشروط به شرایطی است. همان طور هرچیزی در جای خود و به اندازه خوب است و افراط و تفریط در آن زیان بار است، در خانواده گرایی هم همینطور است. در مواردی که این ارزش با دستورات دین و شرع مقدس در تزاحم باشد این محبت به خانواده و خانواده گرایی امری مذموم و نکوهیده می شود. مانند آن که بر انسان جهاد واجب باشد و انسان این امر مهم را به خاطر خانواده و محبت و دل بستگی به خانواده اش آن را ترک کند.
خداوند در قرآن کریم خطر این نکته را گوشزد کرده است:
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ. 
بگو: اگر پدران و فرزندان وبرادران وهمسران و خاندان شما وثروت‌هايى كه جمع كرده‌ايد و تجارتى كه از كسادى آن بيم داريد و خانه‌هايى كه به آنها دلخوش كرده‌ايد، نزد شما از خدا وپيامبرش وجهاد در راه او محبوب‌تر باشد، پس منتظر باشيد تا خداوند، فرمان (قهر) خويش را به اجرا در آورد. و خداوند، گروه نافرمان را هدايت نمى‌كند.
در راه دوستى خدا و جهاد در راه او بايد از همه چيز و همه كس گذشت. زيرا حفظ دين، بر حفظ روابط خانوادگى، عاطفى و اقتصادى مقدّم است.

والسلام
منابع
1.    قرآن کریم
2.    نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی
3.    علامه مجلسی، بحار الأنوار انتشارات الاسلامیه
4.    مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی
5.    ثقةالاسلام کلینی ، اصول الکافی
6.    عبدالواحد تمیمی آمِدی، غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم
7.    شیخ عباس قمی، سفینه البحار
8.    واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس
9.    عبد علی بن جمعة العروسی حویزی، نور الثقلین، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان
10.    علامه مجلسی،مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول
11.    ابن شعبه حرانی، تُحَفُ العُقول فیما جاءَ مِنَ الحِکَمِ ‌وَ الْمَواعظ مِنْ آل‌ِ الرّسول
12.    ابن منظور، لسان العرب
13.    علاءالدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال
 

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما