مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

امتیاز کاربران 5

تولیدگر گرافیک

مهدی سمیعیان هستم. از تاریخ 06 آبان 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 216 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
ادب

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

یه روز سلطان محمود رفته بود شکار.
با درباری هاش نشسته بود مشغول کباب کردن گوشت آهو بود... که یه پیرمرد هیزم کش داشت رد می شد... سلطان محمود که بدجوری هوس سرکار گذاشتن پیرمرد به سرش زده بود به سربازها گفت برید بیاریدش اینجا...

وقتی اومد سلطان بهش گفت: پیرمرد! هیزم هات رو چند می فروشی؟
پیرمرد گفت: 2000 سکه طلا...
وزیر گفت: دو هزار سکه؟؟؟ اما اینها رو 20 سکه هم نمی خرند! مگه اینجا هیزم نایابه؟؟؟
پیرمرد گفت: نه آقاجون هیزم نایاب نیست... مشتری هیزم که سلطان محموده... سلطان محمود نایابه...

سلطان محمود که از ادب و زیرکی پیرمرد خوشش اومد، بهش گفت: احسنت من خریدارم و سپس پیرمرد رو به ناهار شاهانه دعوت کرد...

وزیر سر ناهار به پیرمرد گفت: ولی شانس اوردی که هم چین مشتری پیدا کردی!!!
پیرمرد جواب داد: نه! سلطان محمود شانس اورد که همچین فروشنده ای پیدا کرد... وگر نه من اگر می گفتم ده هزار سکه، کَرَم سلطان محمود کم می شد و به من نمی داد؟؟؟ مطمئنا نه!!!

سلطان محمود خنده اش گرفت و گفت: هشت هزار سکه دیگر هم بهش بدین...

بالادب تشحذ الفطنة
به وسیله ادب، زیرکی تیز می شود...

امیرالمومنین

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما