روزی که منطقه وارد شدم تصور می کردم جوانان این شهر مشکلی ندارند،ایده آل تر از وضعیت آنها را تا به حال ندیده بودم اما تنها چند ساعت گذشت که یکی از همین جوان ها پیشم آمد و از مسائلی درد دل می کرد که تاکنون حتی به آنها فکر نکرده بودم!پس ازآن بود که متوجه شدم در این جا نیز مشکلات موج می زند و جوانان شهر در انتظار کسی بوده اند که با راهنمایی های او اندکی از وضع دردناک شان فاصله بگیرند ،از آن روز بود که در هر روز ساعت های متمادی ای را برای گوش دادن به دردها و رفع آنها را می گذاشتم...