شبهه: اگر امام زمان(عج) وجود داشت و چهار نائب داشته، پس چرا شخصیتی مثل شیخ کلینی که در دوره نواب اربعه بوده، هیچ روایتی را از ایشان نقل نکرده است؟
پاسخ:
کتاب کافی، اولین کتاب از کتابهای چهارگانهی معتبر شیعی است که توسط ثقة الاسلام کلینی (محمد بن یعقوب) در دوران غیبت صغری نوشته شد. در این کتاب بیش از 16 هزار روایت وجود دارد که از کل روایات صحاح ششگانه اهل سنت بیشتر است و از جهت جامعیت، ترتیب ابواب و اتقان روایات نیز بسیار حائز اهمیت است.[1] رجالشناس مشهور شیعه، نجاشى درباره کلینی مىگويد: «او در زمان خود، شيخ و پيشواى شيعه در شهر رى بود و حديث را از همه بيشتر ضبط كرده و بيشتر از همه مورد اعتماد است.»[2]
كلينى با چهار سفير و نماينده خاص امام زمان(عجلاللهتعالىفرجهالشریف)، هم عصر بود،[3] بعد از آنکه حکومتهای جور، سختگیری بر ائمه و علما و شیعیان را زیاد کردند، به مرور ارتباط ائمه(علیهمالسلام) با مردم، به صورت وکالتی درآمد و با اوجگیری فشارها، تشکیلات وکلایی جای خود را به تشکیلات سفارتی و نیابتی داد. در طول 69 سال، چهار نفر از معتمدان حضرت به عنوان نائب خاصّ، یکی بعد از دیگری مسئولیت سفارت را به عهده داشتند و رابط بین آن حضرت و شيعيان بودند. عثمان بن سعید عمری(از 260 تا ۲۶۷ق) و محمد بن عثمان بن سعید عَمری(از 267 تا ۳۰۵ق)، حسین بن روح نوبختی (از 305 تا ۳۲۶ق) و علی بن محمد سَمُری (از 326 تا ۳۲۹ق) عهدهدار نیابت خاص حضرت بودند.[4]
کلینی 70 سال عمر کرد و در سال 328 ق، قبل از آخرین نائب امام، وفات نمود.[5] او در کتاب کافی در مجموع 4 روایت از نائب اول یعنی عثمان بن سعید عمری نقل کرده است.[6] علت اینکه از 16 هزار روایت، تنها چهار روایت از طریق نائب امام نقل شده، چند چیز است:
اول اینکه علت نگارش کتاب کافی که در طی 20 سال نوشته شده، این است که یکی از دوستان کلینی از او درخواست میکند که در ضمن کتابی به پالایش، تهذیب و تبویب روایات اصول چهارصدگانه بپردازد.[7] اصول اربع مأة، کتابهایی بودهاند که توسط چهارصد نفر از شاگردان ائمه (علیهمالسلام) از زمان امیرالمومنین تا امام حسن عسکری(علیهماالسلام) نگارش یافته بود. بیشتر این اصول از شاگردان امام صادق و امام باقر (علیهماالسلام) بوده است.[8] بنابراین، عمده روایات کافی (بیش از 15 هزار روایت) از این دو امام بزرگوار است و از سایر ائمه، کمتر روایت نقل شده است.
دوم اینکه، به طور کلی، به دلیل جابجایی حکومت عباسی با حکومت اموی، فترتی پیش آمد که آن دو امام همام توانستند به راحتی جلسات درسی در مدینه ترتیب بدهند و به تدریس و شاگرد پروری بپردازند.[9] در دورههای بعد، فضای جامعه اسلامی بسیار اختناقآلود و بسته بود. به همین دلیل تشکیلات وکالتی و بعد نیابی به وجود آمد. در زمان نواب اربعه وضع بد و بدتر شد.[10] هر چند در دوره هفتسالهی نائب اول مقداری اوضاع بهتر بود، اما در دوران سه نائب بعدی، فشار بسیار شدید شد. نواب حضرت، دارای وکلایی در شهرهای مختلف بودند که تنها از آن طرق و در موارد ضروری ارتباط میگرفتند. اینطور نبود که مجلس درس و بحثی داشته باشند تا شیخ کلینی بتواند در آن حاضر شود و مطلبی را از آن طریق منتقل کند. همان چهار روایتی که جناب کلینی از نائب اول نقل کرده، دلالت بر وجود ارتباط بین ایشان با نواب حضرت -ولو به واسطهی دیگران- دارد.
اختناق و بگیر و ببند تا آنجایی بود که نائب سوم یعنی حسین بن روح، مدتی به صورت پنهانی زندگی میکرد و پنج سال هم در زندان گرفتار شد.[11] که شاید به خاطر برخی بیاحتیاطیها و یا خیانتها بوده باشد. کلینی بیشتر عمر خود را در ری و قم زندگی کرد و به احتمال زیاد کتاب کافی را هم در اینجا و در زمان سفارت حسین بن روح، نوشت.[12] با این حال با وجود این همه روایت، لازم نبود که صراحتاً از نواب و رابطین حضرت نام ببرد تا خطری برای جان حضرت پیش بیاید، بلکه کافی بوده است که از طریقی دیدگاه حضرت را به دست آورد و بعد روایات مطابق همان را انتخاب و منتشر نماید، زیرا نهانکاری و تقیه خصوصاً در دوره نایب دوم، سوم و چهارم به اوج خودش رسیده بود. کلینی نمیتوانست اسمی از نوابی که در زمان نوشتن کافی با آنها در ارتباط بوده ببرد، زیرا این کار باعث دستگیری و فشار بیشتر به شیعیان میشد و جان آنان را به خطر میانداخت. ولی نائبی که در آن زمان از دنیا رفته بود را نام برده است. در زمانهای بعدی، شیخ طوسی از سایر نواب روایاتی را نقل کرده است.[13]
در پایان اشاره به این نکته هم لازم است که بسیاری از علمای شیعه معتقدند که روایات کتاب کافی -فی الجمله- مورد تایید حضرت بقیة الله(عجلاللهتعالىفرجهالشریف) قرار گرفته است.[14]
در نتیجه: اولا: کتاب کافی دستهبندی اصول اربعة مأة بوده؛ ثانیا: کلینی روایاتی را از نواب حضرت نقل کرده؛ ثالثا: جو حاکم در آن زمان به گونهای بود که نمیشد از نواب اربعه نام برد؛ رابعا: شیخ کلینی در ایران بوده و از طریق وکلا با نواب رابطه داشته است.
-------------------------------------------
[1]. محمد بن یعقوب کلینی (ویکی نور)
[2]. نجاشی، رجال النجاشي، مؤسسة النشر الإسلامي، چ6، قم، 1365ش، ص377.
[3]. سید بن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، بوستان کتاب، چ2، قم، 1375ش، ص220.
[4]. علامه حلی، رجال العلامة الحلي (الخلاصة)، الشريف الرضي، چ2، قم، 1402ق، ص149.- آقا بزرگ تهرانی، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، اسماعیلیان، قم، 1408ق، ج4، ص58.
[5]. سید بن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، بوستان کتاب، چ2، قم، 1375ش، ص220.
[6]. محمد بن یعقوب کلینی، الكافي ، دار الكتب الإسلامية، چ4، تهران، 1407ق، ج1، صص329- 331.
[7]. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص8.
[8]. اصول اربعمأة.(ویکی شیعه)
[9]. ایوب طهمزی و عباس رهبری، نقش امام باقر(ع)و امام صادق(ع)در فرهنگ و تمدن اسلامی، مجله مطالعات تاریخ و تمدن ایران و اسلام، زمستان 1396، دوره2، ش4.
[10]. محمد دشتی، نقش سیاسی سازمان وکالت در عصر حضور ائمه علیهم السلام، مجله فرهنگ جهاد سال 10، تابستان 1384، ش40.
[11]. شیخ طوسی، الغیبة، دار المعارف الإسلامية، چ1، قم، 1411ق، ص303.
[12]. آیت الله سبحانی، كليات في علم الرجال، مركز مديريت حوزه علمیه قم، چ2، قم، 1410ق، ص368.
[13]. شیخ طوسی، تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، دار الكتب الإسلاميه، تهران، چ4، 1407ق، ج6، ص 93.- همو، الغيبة/ كتاب الغيبة للحجة، ص389.
[14]. حسین نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمة، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چ1، قم، 1408ق، ج3، ص467.- آیت الله سبحانی، كليات في علم الرجال، ص366.