از طرف دانشگاه پزشکی، دعوت به تدریس راجع به ازدواج شدیم. ما هم که قبلاً دورههای آن را برگزار کرده بودیم پذیرفتیم.
گفتند: این دورهها برای خانمها است. کمکم متوجه شدیم که کلاسها در خوابگاه است.
بعد گفتند: شب بیایید کلاسها شب برگزار میشود. آنجا که رفتیم، دیدیم اوضاع بهگونه دیگری است؛ شب، در خوابگاه آزاد، حجاب کجا بود؟ عدهای هم وقتی دیده بودند کلاسها در خوابگاه برگزار میشود، از ثبت نام در کلاسهای ازدواج دانشگاه سر باز زدند، به این امید که در کلاسهای خوابگاه، آزادانه و با حجاب راحتتری شرکت میکنند.
گفتم: چه کنم خدایا؟! حالا چطور با آنها با این وضع، درباره ازدواج صحبت کنم؟ هیچکس هم به ما حرفی نگفته بود. بالاخره سر کلاس رفتیم. با بسمالله الرحمن الرحیم شروع کردم و گفتم: میخواهم درباره ازدواج صحبت کنم. آمار متأسفانه وحشتناک را که برای خودشان بود به آنها دادم.
بعد گفتیم: انتخاب قواعد دارد. هر انتخاب با فرمولهای خاصی به نتیجه میرسد. اینطور نیست که هر وقت انتخاب کردید نتیجه بگیرید. انتخاب بر اساس قیمت آدمها است. آدمها بر اساس شناختی که از خودشان دارند دست به انتخاب میزنند. اینها را که گفتم، پرسیدند اینکه آدمها بر اساس شناختی که از خودشان دارند انتخاب میکنند، به چه معنا است؟
گفتم: بگذارید اول خودمان را معرفی کنیم که چه کسی هستیم تا در انتخاب همسر شکست نخوریم. دو یا سه جلسه راجع به این صحبت کردیم که اصلاً ما که هستیم. جلسه چهارم که آمدم فکر کردم وارد حوزۀ علمیه شدهام؛ یعنی آنها، آن لباسها و آن حجابها را کنار گذاشته بودند، با اینکه یک کلمه هم درباره حجاب صحبت نکرده بودم. یک کلمه نگفتم حجابتان را درست کنید، نگاهشان هم نکردم، تنها تخته را نگاه میکردم و درس میدادم.
بنابراین خودشناسی تنها راه و مهمترین راه است؛ پیش از آنکه اینهمه انرژی تلف کنیم که احکام اسلام را معرفی کنیم و برای مثال بگوییم جایگاه حج کجا است، داستان روزه و نماز چیست.
برگرفته از مباحث انسان شناسی استاد محمد شجاعی