استغفار:
-تو مترو نشسته بودم بغل دستیم گفت بیخیال داداش، گفتم چی شده مشتی؟
-گفت: داری تو تلگرام با نامزدت دعوا میکنی؟
-بیخیال. گناه داره. اون بالا هم گفته بود دوستت داره اذیتش نکن!!
(لبخنــــــــــد)
-روزى مردی نزد قاضی شهر رفت و گفت: روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند.
-هرروز و شب مردان متفاوتى آنجا رفت و آمد دارند
-مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست.
-قاضی گفت: شکایتت را پیگیر می شوم -فقط کيسه اى بردار براى هر نفر يک سنگ درکيسه انداز، چند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم
-مرد رفت و چنين کرد
-بعد از چندماه نزد شیخ آمد وگفت: نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است!
-قاضی گفت: يک کيسه سنگ را تا کوچه من نتوانى حمل کنی، چگونه ميخواهى با بار سنگين گناه نزد خدا بروى؟ -استغفارکن...
-چون آن دو زن، همسر و دختر دانشمندی هستند که وصیت کرد بعد مرگش شاگردانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند!!
-اى مرد آنچه در ظاهر ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت!!!
-مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ الْمُسْلِمِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یفْضَحْه وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه
-هر که لغزش های برادرش را جستجو کند، خداوند لغزش هایش را دنبال می کند، و هر که را خداوند لغزش هایش را دنبال کند، رسوایش می سازد، گر چه در درون خانه اش باشد..
پیامبـر رحمتﷺ. كافى، ج 2، ص 355