استمداد از دیگران
شبی از لیالی رجب المرجب سنه 672 هجری قمری که در منزل بنشسته و با عیال فرهیخته خویش سخن میگفتمی به ناگاه عیال بحث را عوض کرد و رو به حقیر افاضه فرمود: «راستی بعدی جانم! شنیدهای مطرب معروف بصری که در شام سکنی گزیده به تازگی غنای جدیدی مرتکب شده و عفت عوام لکهدار نموده و بر آرامش شباب بصری شوریده»
گفتمش: «همان که چندی پیش مطربی شباب را بر مطالعه کتاب همی ترجیح داده بود» که پاسخم گفت: «آری، همان است» تصمیم گرفتمی فردا صبح در بازار بصره، کاسبان مومن را جمع کرده و استمدادی از آنان کنم و مالی گرد آورم برای مقابله با این اوباش فرهنگی که سر در آخور اعداء الله دارند و از خراشیدن روح عبادالله نان میخورند.
صبح فردایش پس از اقامه صلاة صبح در مسجد جامع بصره، به خلاف دیگر ایام که به خانه بازگشتمی و لقمة الصباح را با زوجه عفیفه نوش جان میکردیم راهی بازار شدم تا درخت تشنه فرهنگ بصره ز آب تدبیر خویش سیراب سازم. ناگاه دریافتم حجرهام مسدود است.
کانه ماموران حکومتی، در نبود حقیر به حجره یورش برده، باب آن مسدود نموده بودند، زیرا حقیر دو ماهی در پرداخت حق البلدیه تاخیر داشتمی و همین امر، خشمشان را به اوج رسانیده و شعله آتششان به حجرهام کشانیده بود.
در همین اندیشه با خود گفتمی ملالی نیست. تجار شریف و کاسبان مومن سوق حقیر را مدتهاست میشناسند و بر طهارت چشم و دست و مالم گواهی دهند. اعتمادشان به حقیر بیش از اهل و عیالشان نباشد کم از آن نیست. پس خیر آن است که صبر پیشه کنم و مالی که بنا بود صرف جهاد فرهنگی شود، شکاف اقتصادی دخل و خرج حقیر را بپوشاند.
در همین اندیشه بودمی که میرزا ابراهیم بزاز، به در حجرهاش رسید و یا رازق گویان، وارد شد. حقیر پس از سرفه سراغش رفته، ماجرا را شرح و تقاضای کمک کردم.
میرزا بزاز گفت: خداوکیلی دستم خالیه. ایشالا در اسرع وقت. من که خود بهتر از هر کسی عالم بودم دست او پُرتر از خزانه دولت شام و ایشالای او بیاعتبارتر از وعده حاکم شام است دست از پا درازتر به جای خویش برگشتم تا تجار دیگر را به کمک فراخوانم. میرزا ابراهیم طباخ آجری آمد. استمداد کردم، استنکاف ورزید.
حاج اسماعیل بقال سنگی را نیز به کمک خواندم او نیز پیچاندمی. میرزا وحید و شیخ عبدالغنی و حاج ابراهیم نیز یکی بعد دیگری چونان شرمندهام کردند و دست رد به سینهام کوبیدند و مایعم کردند که بایدن بن سلمان را پس از ریاست جمهوری.
اکنون به خاطر تراکم قروض و انباشت دیون مدتی است در محبسم. فراغت اینجا فرصتی فراهم کرد برایم که با دیگر محبسنشینان ویدئو کلیپی بسازیم با عنوان واسه همه بزرگواریهات جزاکم الله خیرا.
باشد که به جنگ فرهنگی شامیان نانجیب برویم. غرض آن که هر گاه زمین خوردید به کسی جز حق تعالی تکیه نکنید که استمداد از او عزت و از غیر او ذلت و خفت است. توفیق رفیق همه تان