مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب اصحاب عاشورایی
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

صالحی هستم. از تاریخ 29 شهریور 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک توزیع گر سایت تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 1831 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
اصحاب عاشورایی

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ چهارشنبه, 22 آذر 02
در پرونده محرّم

این پرونده را با 811 اثر دیگر آن ببینید

بسم رب الحسین

اصحاب عاشورایی

 

اول

امیرالمومنین میفرمایند:

.بهترین دوست تو کسی است که تو را به آخرت علاقمند سازد و نسبت به دنیا بی رغبت کند و تو را در اطاعت از خداوند یاری کند.

مصداق بارز بهترین دوست در کلام حضرت امیر، حبیب بن مظاهر است که وقتی قصد حرکت به سمت کربلا را داشت، دوست قدیمی اش مسلم بن عوسجه را نیز با خود همراه کرد و بهترین جایگاه در بهشت را به او هدایت داد.

 

دوم

هر سال با شروع ماه محرم در حسینه ها و هیئات این ذکر بلند میشود: امیری حسین و نعم الامیر

اما جالب است بدانید این ذکر عالم گیر را یک نوجوان 11 ساله به نام عمر بن جناده در میدان نبرد زمزمه میکرد

او همراه پدر و مادرش به کاروان امام پیوستند و بعد از اینکه پدرش به فیض شهادت رسید، مادرش بر تن او لباس رزم پوشید و او را راهی میدان کرد. او به میدان رزم رفت، شجاعانه میجنگید و فریاد میزد: امیری حسین و

نعم الامیر سُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ

 

سوم

در فرهنگ عاشورا و اسلام اصیل تفاوتی بین سیاه و سفید و برده و آزاد نیست.

چنانکه میبینیم از شهدای کربلا که والاترین مقام را بین شهدای عالَم دارند، 15 نفرشان عبد بوده اند که معروف ترینشان جناب جون بن حوی است.

عبد سیاه پوستی که وقتی بعد از جنگ و ضربات شمشیر بر زمین افتاد، امام سرش را بر دامن گرفتند و برای او اینچنین دعا کردند:

خداوندا، روی او را سفید و بوی او را نیکو گردان و او را با ابرار محشور نما، و با محمد و آل محمد (ع)  آشنا و معاشر گردان

 

 چهارم

عشق حضرت اباعبدالله (ع) عشق پاک و الهی ست که پیر و جوان نمیشناسد هر کس دل آماده ای داشته باشد ناخودآگاه شیفته و عاشق این مکتب میشود. همچنانکه در روز عاشورا در میان یاران باوفای حضرت اباعبدالله نیز، هم شهدای نوجوانی مثل قاسم بن الحسن و عمر بن جناده به چشم میخورد که هنوز به سن بلوغ هم نرسیده بودند، هم پیرمردانی همچون جون که 90 سال عمر داشت و انس بن حارث که وقتی میخواست به میدان برود شالی به کمرش بست تا قامتش راست شود.

 

 پنجم

شب عاشورا شب حماسه یاران بود، شبی که اصحاب بایستی وفاداریشان را ثابت میکردند تا دل اهل حرم آرام بگیرد و بتوانند به عده قلیل خود اعتماد کنند.

وقتی حضرت زینب از نگرانیش در مورد خیانت اصحاب با برادرش امام حسین سخن میگفت، نافع بن هلال این صحبت را شنید و این نگرانی را به گوش حبیب بن مظاهر رساند. حبیب تمام یاران را جمع کرد و به آنها گفت که اهل حرم اضطراب خیانت ما را دارند. در اینجا اصحاب پشت خیمه حضرت زینب جمع شدند و گفتند (ای حریم رسول خدا (ص)! این شمشیر‌های جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند، این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.» وقتی اباعبدالله این حرکت حماسی را دیدند گفتند: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم

 

ششم

در صحرای کربلا یکی از شب ها حضرت عباس همراه سی نفر که نافع بن هلال هم در بین آنها به چشم میخورد به قصد آب آوردن به فرات زدند. اطراف فرات را نیروهای دشمن محصاره کردند.

نافع وقتی به آب رسید عمرو بن حجاج زبیدی که در سپاه دشمن بود از او پرسید: کیستی؟

نافع جواب داد: از پسر عموهای تو؛ آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید، بنوشیم.

گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین(ع) از این آب مبر

نافع تا این کلام را شنید پاسخ داد: نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی‌که حسین(ع) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند.

بعد از آن درگیر شدند و بعد از کشتن چند تن از دشمنان آب را برای اهل خیمه ها بردند

  

هفتم

کربلا محل حماسه سازی بهترین هاست، بهترین دوست، بهترین فرزند، بهترین مادر و بهترین همسر

بهترین همسر کسی است که همراه و همسرش را از بزرگترین اشتباه عمرش نجات دهد و اجازه ندهد که او به عذاب ابدی دچار شود.

نمونه این توصیفات همسر زهیر بن قین است. زهیر میخواست از امام حسین دوری کند و وارد جنگ امام با امویان نشود. وقتی پیک امام به خیمه اش آمد تردید کرد، در این زمان همسرش بر او نهیب زد که فرزند رسول خدا تو را دعوت کرده و تو اجابت نمیکنی؟ همین تلنگر کافی بود تا زهیر از بی راهه ی ضلالت نجات یابد و در مسیر هدایت قدم بردارد. او بعد از ملاقات با امام به کلی تغییر کرد و تبدیل به یکی از فرماندهان سپاه امام شد.

 

هشتم

هنگام ظهر شده بود و یاران امام با لبان تشنه به میدان میرفتند و به شهادت میرسیدند. ابوثمامه عزم میدان کرد اما میخواست برای آخرین بار با پروردگارش مناجات کند و نماز ظهرش را به جا آورد. نزد امام حسین (ع) رفت و به ایشان گفت جانم فدایت، می‌بینم که این گروه به تو نزدیک شده‌اند. به خدا سوگند تا من پیش روی تو کشته نشوم شما به شهادت نخواهی رسید. انشاءالله، ولی دوست دارم هنگامی که خدای را دیدار می‌ کنم این نمازی را که وقت آن نزدیک گشته بخوانم.

امام سرشان را رو به آسمان کردند و به خاطر یادآوری وقت نماز ابوثمامه را دعا کردند.

ابوثمامه بعد از اقامه نماز در زیر تیرباران دشمن به میدان رفت، دلیرانه جنگید و سر انجام به سعادت ابدی رسید.

 

 نهم

یکی از بزرگترین حماسه های کربلا نماز ظهر عاشوراست.

این نماز اتمام حجتی بود برای تمام لشکر عمر سعد که تصور میکردند امام از دین خارج شده.

عمر سعد که نمیخواست دروغ هایش رسوا شود دستور داد تا به سمت آنها تیراندازی شود. دشمنان سیاه دل به سمت نمازگزاران تیراندازی کردند اما در مقابل آماج تیرها چند نفر از یاران ایستاده بودند تا بدنشان را سپر این کینه توزی ها کنند. یکی از این مردان سعید بن عبدالله بود. او تیرهایی که به سمت امام میرفت را به جان میخرید و اجازه نداد حتی یک تیر از او عبور کند.

هنگامی که نماز به پایان رسید سعید، بر روی زمین افتاد و به فیض شهادت رسید. از آن پس او را شهید نماز خواندند چرا که جانش را برای نماز امامش فدا کرده بود.

 

 دهم

هانی بزرگ شیعیان کوفه بود. او به قیام حضرت مسلم کمک زیادی کرد و هنگامی که عبیدالله به دنبال مسلم بود و کسی جرئت نداشت تا به او پناه دهد، مسلم را در خانه خود جا داد.

هنگامی که عبیدالله از طریق جاسوسانش فهمید هانی به مسلم پناه داده این پیرمرد 92 ساله را دستگیر کرد و به زندان انداخت. چند روز بعد مسلم نیز دستگیر شد.

مسلم و هانی را بر بام دارالعماره بردند.

هر دو نگران امامشان بودند. کاروان امام به دعوت کوفیان می آمدند و کوفیان برای جنگ با امام آماده میشدند، اما از آنها کاری بر نمی آمد. 

هر دو را نشاندند و سر از بدنشان جدا کردند. دشمنان به همین بسنده نکردند و بدن بی سرشان را از بالای دارالعماره به پایین انداختند تا این دو بزرگوار اولین شهدای قیام امام حسین نام گیرند.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما