شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان؛
درویشی بود که در کوچه و محله راه می رفت و می خواند:"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی مکاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می گوید وقتی شعرش را شنید گفت:"من پدر این درویش را در می آورم".
زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه اش و به همسایه ها گفت:"من به این درویش ثابت می کنم که هرچه کنی به خود نمی کنی".
از قضا زن یک پسر داشت که هفت سال بود گم شده بود یک دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی کرد و گفت:"من از راه دور آمده ام و گرسنه ام" درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت:"زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان!"
پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت:"درویش! این چی بود که سوختم؟"
درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می زد و شیون می کرد، گفت:"حقا که تو راست گفتی؛ هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی".
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ - آیه 38 سوره دخان
ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان این دو است به بازی (و بیهدف) نیافریدیم!
باز هم آیه ای در این جزء بود در مورد انتخاب و اختیار انسان.
پس مراقب انتخاب های زندگیمون باشیم.
کوچکترین انتخاب ها اثرش به خودمون برمیگرده و خودمون نفع و ضررش و میبینیم.
#سبک_زندگی_اسلامی
#به_انتخاب_تو
#انتخاب_درست
#انتخابات