- در شبی زمستانی و سرد، مردی در خانه اش نشسته بود و از شدت سرما به خود میپیچید، سرما در تک تک اعضایش رسوخ کرده بود و دندان هایش به شدت به هم میخوردند.
اما تصور نکنید این مرد، فقیر بوده و نمیتوانسته آتشی برای خودش فراهم کند.، خیر
او نه تنها توانایی ایجاد آتش را داشت، بلکه کبریت و بخاری در یک متری او بودند ولی او اقدامی برای روشن کردن آنها نمیکرد و فقط میلرزید و میلرزید.
حتما برایتان سوال شده که چرا چنین رفتاری میکرد...
آن مرد فقط در انتظار رسیدن فصل بهار و گرمای خورشیدش بود و حاضر نبود برای گرم شدنش قدم از قدم بردارد. او حاضر نبود تا هنگام رسیدن بهار و هوای دلپذیرش تلاشی کند و گرمایی در مقیاس کوچک تر درست کند.
ماجرای این مرد، ماجرای کسانی است که تصور میکنند معنای انتظار برای فرج امام زمان (عج) فقط دست روی دست گذاشتن تا ظهور ایشان است.