يكى از معيارهاى شايستگى «انتقادپذيرى» است. منظور از انتقادپذيرى اين است كه «مدير بايد به همكاران و افراد تحت مديريت خود اجازه انتقاد بدهد و انتقاداتى كه به شيوه مديريت و اقدامات او مىشود، با دقت و انصاف و حوصلهمندى ملاحظه و مطالعه كند و اگر ديد كه انتقاد وارد است، به اشتباه خود اعتراف و حركت خود را تصحيح كند.»[محمد محمدى رىشهرى، اخلاق مديريت در اسلام، ص 86].
حضرت على(ع) هم هرچند معصوم بود و برى از هرگونه خطا و اشتباه، اما به افراد تحت مديريت خود توصيه مىكند چنانچه انتقادى نسبت به كارهاى او دارند بدون كوچكترين دغدغه بيان كنند و مطمئن باشند از كسى، به خاطر انتقادش رنجيدهخاطر نمىشود؛ چنانكه مىفرمايد: «با من به گونهاى كه با جباران و گردنكشان سخن مىگويند سخن نگوييد و انتقاداتى را كه از افراد عصبانى پنهان مىكنند، از من پنهان نسازيد، و با من با تملّق و چاپلوسى رفتار نكنيد و نپنداريد كه اگر انتقاد درستى به من داشته باشيد پذيرفتن آن بر من دشوار است، و گمان مبريد كه من از شما درخواست بزرگ نمودن خود را دارم؛ زيرا كسى كه شنيدن سخن حق و عدل بر او دشوار و سنگين مىآيد عمل كردن به حق و عدل بر او دشوارتر است. پس، از گفتار حق و مشورت به عدل خوددارى نكنيد؛ زيرا من نزد خود برتر نيستم از آنكه خطا كنم، و از خطا در كار خويش ايمن نيستم، مگر كه خداوند كفايت كند مرا از آنچه او مالكتر است به آن از من»[نهجالبلاغه، خ 216].
همانگونه كه ملاحظه مىشود، امام(ع) با وصف اينكه معصوم است، از مردم مىخواهد چنانچه در حكومت و جامعه كارى را ناحق تشخيص دادند بىپروا انتقاد كنند و شخصيت سياسى و معنوى او مانع از انتقاد آنها نباشد. حضرت با اين كار، مىخواهد انديشه نقد و ژرفنگرى در اعمال مسئولان نظام اسلامى را به عنوان يك معيار مهم شايستگى در مردم مسلمان بيدار كرده و عملا انتقادپذيرى را در مديريتهاى اسلامى رايج گرداند.