مقدمه:
در جامعه امروز نیاز انسان به قرآن بیش از نیاز به اکسیژن است. چون اگر به سمت قرآن نرفت آن را میربایند. قرآن کریم، کتاب جامع و جاودانهای است که به تمام نیازهای معنوی و مادی انسان پاسخ گفته است و راه و رسم زندگی با طراوت را مشخص نموده است، از لابلای آیات قرآن میتوان دستورات اخلاقی فراوانی بهدست آورد که به ذکر بعضی از آنها بسنده میشود:
اخلاق جمع خُلق است. و در لغت «خُلْق» و «خَلْق» از یک مادّه (خ ل ق) هستند. خَلْق به شکل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شکل باطنی و نفسانی انسان، همانگونه که شکل ظاهری انسان، متصف بهصفت نیک و بد است، شکل باطنی انسان هم دارای اوصاف خوب و بد است. بهعبارتدیگر، خَلْق اختصاص به شکل و صورتی دارد که با چشم ظاهر درک میشود و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد که با بصیرت و چشم دل درک میشود. [۱]
[ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسیَ أَن یَکُونُواْ خَیرًا مِّنهْمْ:. «ای افراد با ایمان! گروهی گروهی دیگر را مسخره نکنند. شاید مسخره شدهها از مسخره کنندگان بهتر باشند،»(حجرات /۱۱ ). هیچ مسلمانی حق ندارد مسلمانی را مسخره کند. انسان قرآنی هیچگاه دیگران را مسخره نمیکند.
با القاب بد و زشت همدیگر را صدا نزنید، [و لا تنابزوا بالالقاب: با القاب بر یک دیگر یاد مکنید.](حجرات /۱۱٫)
بدگمانی در اسلام حرام است، نسبت به همدیگر بدگمان نباشید. «یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ: ای افراد با ایمان! از بسیاری از گمان های بد بپرهیزید، زیرا برخی از گمان ها گناه (و بی اساس) است. (حجرات / ۱۲)
انسان قرآنی معیار را تقوی قرار میدهد، مسائل نژادی، طبقاتی و فامیلی ملاک نیست. «یَأَیهَّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمُ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثیَ وَ جَعَلْنَاکمُْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ: ای مردم! ما شمارا از یک مرد و زن آفریدیم و شمارا از تیرهها و قبیلهها قراردادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامیترین شما نزد خداوند، با تقوی ترین شماست.»(حجرات /۱۳)
صبر: [وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ: وصبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است]. (انفال / ۴۶)
توبه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» (تحریم / ۸) ای کسانی که ایمان آوردهاید، بهسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشدو شمارا در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند.
احترام به پدر و مادر: [لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً: جز خدا را نپرستید وبه پدر و مادر خود احسان کنید]. (بقره / ۸۳)
خوشگفتاری: [وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً: وبا مردم (به زبان) خوشسخن بگویید]. (بقره / ۸۳)
غیبت: «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» وهیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟(بهیقین) همه شما از این امر کراهت دارید. (حجرات / ۱۲)
عیبجویی: [وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ: وای بر هر بدگوی عیبجویی]. (همزه / ۱)
غرور و تکبر: [وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور: متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد.](لقمان /۱۸) (تصعر) از ماده (صعر) در اصل یک نوع بیماری است که به شتر دست میدهد و گردن خود را کج میکند.
( مرح) (بر وزن فرح) به معنی غرور و مستی ناشی از نعمت است. ( مختال) از ماده ( خیال)، و ( خیلاء) به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ میبیند(فخور) از ماده ( فخر) به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخرفروشی میکند (تفاوت مختال و فخور در این است که اولی اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنی است، و دومی به اعمال کبر آمیز خارجی است).
و بهاینترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعی است اشاره میکند: یکی تکبر و بی اعتنایی، و دیگر غرور و خودپسندی است که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمی از توهم و پندار و خودبرتربینی فرومیبرند، و رابطه او را از دیگران قطع میکنند.
مخصوصاً با توجه به ریشه لغوی” صعر” روشن میشود که این گونه صفاتیک نوع بیماری روانی و اخلاقی است، یک نوع انحراف در تشخیص و تفکر است، وگرنه یک انسان سالم ازنظر روح و روان هرگز گرفتار اینگونه پندارها و تخیلات نمیشود.
ناگفته پیدا است که منظور” لقمان”، تنها مساله روی گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست، بلکه منظور مبارزه با تمام مظاهر تکبر و غرور است اما ازآنجاکه این گونه صفات قبل از هر چیز خود را در حرکات عادی و روزانه نشان میدهد، انگشت روی این مظاهر خاص گذارده است. [۲]
انسان از منظر قرآن، مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان و این سالک توشههایی میطلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترین توشهی مسافر زندگی، خو گرفتن به اخلاق الهی و مهمترین محور آن تزکیهی نفس است که درآیات و روایات متعددی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن و بعثت پیامبران شمردهشده است. در نتیجه میتوان بیان کرد انسان قرآنی جدلش احسن است. حیاتش طیبه است، اهل قناعت است. مؤدبترین انسانهاست. متمدنترین، خوشخوترین، خوش پوش ترین، بانظم ترین و….. انسان در جامعه امروزی است.
پی نوشت:
۱٫ راغب اصفهانی، مفردات، واژه خلق.
۲٫ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص: ۵۵٫