شیخ کشّى روایت کرده به سند معتبر از زکریّا بن آدم [اصحاب خاص حضرت] که گفت: وارد شدم بر حضرت امام رضا علیه السّلام از اوّل شب و تازه مرده بود ابو جریر زکریّا بن ادریس قمى پس حضرت سؤال کرد مرا از او و ترحّم فرمود بر او، (یعنى فرمود: رحمه اللّه)… و لم یزل یحدّثنى و احدّثه حتّى طلع الفجر، فقام علیه السّلام فصلّى الفجر! و پیوسته سخن می گفت با من و من سخن می گفتم با او تا صبح طلوع کرد پس حضرت برخاست و نماز فجر گذاشت. [مؤلّف گوید که]: ظاهر این روایت آن است که آن شب را حضرت تا صبح بیدار بودند و با زکریّا سخن می فرمودند پس باید آن سخنان مطالب خیلى مهمّه باشد و آن نیست جز مذاکره علوم و اسرار… بلکه از ظاهر روایت در می آید که حضرت رضا علیه السّلام آن شب را به نوافل لیلیّه اشتغال پیدا نکردند! و این نبود مگر به واسطه آن که اشتغال داشته اند به چیزى که أفضل بوده و آن مذاکره علم است. منبع :منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام (فارسى) ج ۳ ص ۱۷۴۲