همیشه شنیدیم در فیلم های سریال ها و گاها واقعیت که "بچمو اول سپردم به خدا بعدش به شما" ...
شاید این جمله تا چند سال قبل یک واقعیت بود، اما واقعیت ها هم گاهی عوض می شوند و شدند! این مهم نیست که من بخواهم یا نه، بعد از خدا که احاطه بر همه چیز داشته و دارد، ما در همین دنیایی که در آن زندگی می کنیم، بچه های خودمان را و حتی خودمان را به رسانه های می سپاریم!
رسانه هایی که دور تا دور ما را احاطه کرده و عملا همه فکر و افکار ما را تحت سیطره خودشان گرفته اند، این اتفاق شاید به ظاهر ساده به نظر برسد اما موضوع کمی متفاوت است! گستره پیرامونی که ما داریم همه و همه اش شده است رسانه، صفر تا صد آن و این یعنی دیگر آدم ها هر کدام برای خودشان یک تریبون پیدا کرده اند برای صحبت کرد.
دقیقا اتفاق تلخ همینجاست، ما گاها جلوگیری می کنیم از ارتباط فرزندمان و افراد غریبه یا افرادی که به هر دلیلی خود را همسو با آنها نمی دانیم ولی در همان لحظه به سادگی ابزاری در اختیار فرزندانمان قرار می دهیم که به سادگی بتوانند ارتباطی بسیار بدتر و پیچیده تر رقم بزند. این واقعیت ماجراست که ما خیلی از اوقات اساسا به آن توجهی نمی کنیم ...
نسل والدین امروز بخصوص آنهایی که سنی از آنها گذشته تعاملات را بیشتر در قالب فضای حقیقی میبینند و این یکی از آسیب دنیای امروز ماست که خطرش بیشتر برای کودکان ماست تا خود ما ...
و یا این موضوع گاهی به جایی می رسد که برخی والدین جوان بخاطر مشغله خانم و آقا، فرزندان خود را در خانه به همه ابزار های رسانه ای تنها می گذارند و این شاید یک فاجعه انسانی باشد، در حقیقت معنای این اتفاق این است که آنها فرزندانشان، دلبندهای زندگیشان را با همه دشمنان او تنها گذاشته اند و ...
ادامه ماجرا خیلی تلخ خواهد بود ...
واقعا تلخ!