از طرفی رابطه من و همسرم با پدر و مادرهامون به هم خورده بود و از طرف دیگه نگران بحث تربیت فرزندمون بودیم. دخترم سه سالشه. پریروز وقتی با پدرم داشتم جرّ و بحث میکردم بدجوری بهمون خیره شده بود، انگاری داشت مستقیماً ازم الگو میگرفت. دیروز که دوم محرم بود تصمیم گرفتیم برای شب سوم محرم بریم امازاده سیدمحمد که نزدیکترین امامزاده به خونه ماست.دیشب وقتی رسیدیم به امامزاده که خیلی هم شلوغ بود توی دلم به امام حسین(ع) گفتم: «یااباعبدالله! یه راهی نشونمون بده که مشکلمون حل بشه.» وقتی رسیدیم توی مجلس، سخنران که اگه اسمشو بگم حتما شما هم میشناسیدش، یه روایت عجیب خوند. میگفت: امام حسین کوچیک بود. یه عرب بادیهنشین توی کوچه از ایشون سوال کرد: پدرت کیه؟ فرمود: امیرالمومنین علیبن ابیطالب(ع)؛ پرسید: مادرت کیه؟ فرمود: فاطمه زهرا(س) سرور زنان عالم؛ پرسید: پدربزرگت کیه؟ فرمود:رسول الله محمد بن عبدالله بن عبدالمطّلب(ص)؛ پرسید: مادربززگت کیه؟ فرمود: خدیجه دختر خویلد؛* اونوقت سخنران ادامه داد:« اگه میخواید به روش اهلبیت فرزندتون رو تربیت کنید اسم پدربزرگها و مادربزرگها رو هم بهشون یاد بدید که این خودش یه نوع احترام به این عزیزانه.»
من و همسرم تصمیم گرفتیم این حرف حاجآقا رو عملی کنیم تا در نتیجه با محبتی که از این کار به دل پدر و مادرهامون میفته به این جرّ و بحثها بین خودمون و والدینمون خاتمه بدیم. بهنظرم میاد که در آیندهای نزدیک، معجزه عمل به این سیره اهلبیت(ع) رو خواهیم دید. نظر شما چیه؟
----------------------------------------------------------------
* امالی صدوق، ص377، ح10