برنامه بعد مرگ
اولین جایی که خواستگاری رفتیم خیلی استرس داشتم. مادرم میگفت خیلی خانواده خوبی هستن، گفتن مهریه فقط 14 تا سکه. خواهرم میگفت اونم باهاشون چونه میزنیم با پنج تا سر و تهش رو هم میاریم!
روم نمیشد بالا رو نگاه کنم. قالی زیر پام 261 گل قرمز داشت و 173 گل آبی، زرد ها رو نتونستم تموم کنم اما بین 50 تا 100 تا بود با ضریب خطای 5. میز عسلیشون هم سه تا پریدگی رنگ رو پایه ی سمت چپ طرف من داشت و یه ترک ریز تو پایه چپ رو یه رویی. البته کسی نمیدونست اصلا نمیدید. قندونشون هم 37 تا قند داشت که سه تاش رو من بعد از این که چایی رو آوردن خوردم.
تو این مدت هم که من سرم پایین بود خانوما داشتن سر همون 14 تا سکه چک و چونه میزدن و باباها هم کلا داشتن تایید میکردن. بعد از 45 دقیقه خواهرم نتیجه نیمه اول رو اعلام کرد. نه حرف ما و نه حرف اونا، 7 تا سکه به نیت عجایب هفتگانه جهان. خب تا اینجا سه هیچ جلو بودیم.
نیمه ی دوم بحث در مورد من بود. انتظار خونه و ماشین نداشتن، میگفتن همین که یه بیمه عمر که حداقل ده سال ازش گذشته باشه و اگه بمیری برسه به دختر ما داشته باشی، یه حقوق کارمندی بخور و نمیر که بعد از مرگ برای همسرت بمونه و دو دانگ از خونه ی بابات که اگه مُردی دخترمون یه جا داشته باشه و این هفت تا سکه و شیربها به صورت نقدی بدی که ما باهاش جهاز رو بخریم کافیه...
بعد از صرف چای بین دو نیمه و در همون لحظات اول نیمه ی دوم، ما حال و هوای تیم مالدیو بعد از مسابقه با ایران رو داشتیم. سه تا گل ابتدایی هم توی ویدئوچک آفساید اعلام شده بود. برای همین با دستانی به درازای بهتاش فریبا برگشتیم خونه و انگار نه انگار که اون شب رفتیم خواستگاری.
#ابراهیم_کاظمی_مقدم
#طلاق
#ازدواج
#تفاهم
@tanzac
----------------------------------------------------------------------
لینک همین مطلب در ایتا
https://eitaa.com/tanzac/1314