بیان روایتی در باب «جبر» در این رابطه، روایتی است که حضرت امام رضا علیه السلام آن را از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نقل میکند، فرمود: «لَمَّا انْصَرَفَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أبِي طَالِبٍ علیه السلام مِنَ الصِّفِّينِ قَامَ إِلَيْهِ شَيْخٌ من [مِمَّنْ] شَهِدَ مَعَهُ الْوَاقِعَة فَقَالَ يَا أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أخْبِرْنَا عَنْ مَسِيرِنَا هَذَا بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَدَرِهِ... فَقَالَ لَهُ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أجَلْ يَا شَيْخُ فَوَ اللَّهِ مَا عَلَوْتُمْ تَلْعَةً وَ لا هَبَطْتُمْ بَطْنَ وَادٍ إلا بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرِهِ ِ فَقَالَ الشَّيْخُ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُ عَنَائِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ...الخ».[1] در ذهن روای دو اشكالِ مهم بوده است- از این دو اشکال چنین به نظر میرسد که مشکل قضا و قدر در آن عصر هم رواج داشته است آن دو اشکال بدین قرار است: الف) وقتی ارادهی الهی به موجودی تعلق گرفت، وجودِ آن موجود ضروری و واجب میشود، چون اگر وجودِ آن شئ ضروری نشود مسئله ی «تخلّف إراده از مراد» لازم میآید در حالی که اراده ی خدا تخلفناپذیر است. بنابراین اگر معدومی در عالم نیست به جهت عدم تعلق اراده ی خداوند به آن است، و اگر موجوداتی نیز وجود دارند جهتش تعلق اراده ی خداوند به آنهاست. اگر کلیت این قاعده را بپذیریم لازمه اش این است که بگوییم: ارادهی خداوند به افعال ما تعلق گرفته و ارادهی او هم که تخلفناپذیر است؛ و لهذا ارادهی انسان هیچ تأثیری در اعمالش نخواهد داشت! همچنین در روايت آمده است: «عِنْدَ اللَّهِ أحْتَسِبُ عَنَائِي»! یعنی؛ تمام زحماتی را که کشیدم به حساب خدا می گذارم؟! امام؟ع؟ فرمود: اگر انسان نسبت به افعالش مسلوب الاختیار باشد كه ديگر ثواب و عقاب امر و نهی، و همچنين وعده و وعید باطل میشود، آنگاه نه ميتوان گناهكار مذمت نمود و نه نیکوکار، مستحق مدح و ستایش است. اين جواب امام علیه السلام به دو نكته اشاره ميكند: اول آن كه: اگر اختیار بشر به چیزی تعلق بگیرد كه شرائط آن آماده باشد، آن چیز حتمی میشود. پس حتمی شدن یک چیز مربوط به اختیار بشر است آن هم در صورتی که شرائطش آماده باشد. دوم آن كه: به حكم وجدان و شهادت عرف، انسان- به حكم ذيشعور بودنش در مقابل فعل و ترک اعمال خویش موجودي مختار است. چرا كه هر صاحب عقلي، امر و نهی و ثواب و عقاب خواهد داشت؛ و این سخن شما برخلاف وجدان است، چرا که اختیار انسان را اصلاً به حساب نمیآورید! ب) چگونه ميتوان پذيرفت شخصي كه به اطاعت مجبور شده و اطاعتش از سر اختيار نيست، به سبب آنچه انجام ميدهد مستحق پاداش است؟! مثل این که دست کسی را ببندیم و او را تسلیم خود کنیم آنگاه بخواهیم او را تشویق نمائیم، یا شخصی را بر عصیان مجبور کنیم آنگاه بخواهیم او را کیفر نمائیم! امام علیه السلام فرمود: تكليف خدا بر اساس اصل اختيار انسان است؛ يعني به او گفت: تنها در صورتي كه راه اطاعت را اختیار کنی از هلاکت دور خواهي شد، آنگاه این اختیار را بر پایه ي غرض و هدف از خلقت قرار داد؛ یعنی خلقت آسمان و زمین غایت داشته و هدفمند است. بنابراين میان خلقت و غایت، يك رابطه ي ضروری برقرار است كه اختیار، این رابطه را زنده میکند. بر اين اساس، کسی که به ورطه ي گناه بيفتد خود را از غایت خلقت دور نموده و در جانب ديگر، آن كس که خود را به اطاعت الهی مشغول سازد خود را به غایت خلقت نزديك كرده است.[2]-[3] [1]. ابن بابويه(صدوق)، محمد بن على(1378هـ ق)ج1، ص139. [2]. همان، ص114. [3]. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: طباطبايى، سيد محمد حسين(1417هـ ق)ج1، ص97.