سیری در عالم برزخ
تأثیر روح در بدن برزخی و جسمانی
روح در این عالم خاکی تحت تاثیر اعمال و افعال انسان قرار دارد. بدین گونه که اگر انسان اعمال صالح انجام دهد و در انجام واجبات و ترک محرمات ثبات قدم داشته باشد روح نیز تحت تاثیر این گونه اعمال صالح شکل گرفته و رشد می نماید و به تعالی می رسد. عکس این نیز وجود دارد و اگر فرد در انجام واجبات وترک محرمات سست باشد روح نیز این گونه به سمت سیاهی و تباهی کشیده می شود.
لذا باید گفت، بدنِ مثالی از نظر کمال و انحطاط، نورانیّت و ظلمت، زیبایی و زشتی هماهنگ با روح است. اگر روح در سایهی دستوراتِ نورانی بخش الهی، نورانیّت و تکامل یافته و به زیبایی های اخلاقی آراسته شده باشد، جسم برزخی نیز به همان میزان از کمال، نورانیّت و زیبایی برخوردار است و اگر به دلیل غفلت و بی توجهی به فرامین دین اسلام، منحط شده و به زشتی های نفسانی گرفتار شده باشد، بدن مثالی نیز از انحطاط، تاریکی و زشتی برخوردار می باشد.
به همین دلیل سفیدی و نورانیت آن، نشانه ی فخر و عظمت انسان است؛ اما سفیدی و زیبایی بدن طبیعی نشانه ی فخر و فضیلت نیست، چون آدمی در ساختن آن اختیاری ندارد.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: فاما ان کان المقربین فروح و ریحان فی قبره، وجنت فی الاخره؛ و اما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم من حیمم فی قبره و تصلیه جحیم فی الاخره.[1]
امام صادق (علیه السلام) (در تفسیر آیات 88 تا 94 سوره واقعه، چنین) فرمود: اگر از نیکان نزدیک به درگاه خدا باشد، در قبرش آسوده و شادمان است و در آخرت نیز در بهشت جاودان خواهد بود.
اگر از بدان گمراه باشد، در قبرش آسوده و شادمان است و در آخرت نیز در بهشت جاودان خواهد بود. اگر از بدان گمراه باشد، در قبرش آب جوشان بدو آشامند و در آخرت نیز جایگاهش آتش است.
همچنین به واسطه ی قوت روح، بدن خاکی هم تحت تأثیر واقع می شود به گونه ای که گاه می شود از اثر شدتِ حیاتِ روح، همین بدن در قبر هم نمی پوسد و هزار سال می گذرد و بدن تر و تازه است.
شواهد این موضوع بسیار است؛ مانند ابن بابویه ره که در صد و پنجاه سال قبل تقریباً در زمان فتحعلی شاه وقتی که مشغول تعمیرات بودند و به سرداب وارد می شوند، می بینند جنازه ی آن بزرگوار تر و تازه است و کفن هم اصلاً نپوسیده
است و از این عجیب تر ناخنهای جناب ابن بابویه است که پس از نهصد و چندی سال که می گذشته است، هنوز رنگ حنا برطرف نشده بود.[2]
[1]. الکافی، ج 3، ص 242، ص 267. سفینه البحار، الشیخ عباس القمی، ص 71،
[2]. طبقات اعلام الشیعه، ص179؛ الذریعهای تصانیفالشیعه، ج13، ص349.