مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب تاریخ کجاست؟
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

صداقت...! هستم. از تاریخ 20 فروردین 1397 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 68 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
تاریخ کجاست؟

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ سه‌شنبه, 30 آبان 02

یک دورهمی دوستانه چند نفری. بحث رفته بود به سمت نقش مادر در سلامت و تربیت نسل و نجات جامعه. نازنین پنج ساله از اول بحث دو دستش را گذاشته بود زیر چانه اش و فقط فیلمبرداری می کرد. گاهی از طرز نگاهش خنده ام می گرفت. نمی دانم گوش می داد یا منتظر یک فرصت مناسب بود که شلیک کند.

هنوز حرفی نزده بودم. به نظرم همه حرف ها از واضحات بود. کتاب ها هم ننوشته باشند،  9 ماه کودک داخل بدن مادر رشد می کند. در همه ثانیه ها همراه مادر است. روح در بدنش دمیده شده است. صداها را می فهمد. جنین کشی را برخی مراجع در هر شرایطی حرام می دانند. نسبت به روز و ماهش دیه دارد.  این همه احترام برای چیست؟ برای اینکه جنین یک سنگ است یا یک موجود زنده آن هم از نوع انسان؟ موجود زنده می شود از محیط رشدش اثر نگیرد؟  بعد هم حساب کنی تقریبا دو سال شبانه روز جای بچه آغوش مادرش است. چطور رفتارها موثر نباشد. هر چند لقمه و رفتار پدر تاثیر کمتری ندارد.  ژن خوب هم که جای خود دارد. به قول مادرم آدم دو روز با یک جوجه زندگی می کند، به هم عادت می کنند و جوجه حساب کار دستش می آید که غذایش کجاست و آبش کدام طرف قفس است. آن وقت بچه کور است و رفتارها را نمی بیند و نمی فهمد؟

خواستند من هم حرفی بزنم. دهانم را باز کردم گفتم: «نمونه های زیادی در تاریخ...» هنوز جمله کامل نشده، نازنین فریاد زد: «تاریخ. افرین تاریخ. همین بود. خاله تاریخ کجاست؟». حرفم را قطع کردم و هاج و واج نگاهش کردم و پرسیدم: «تاریخ کجاست؟!! با تاریخ چکار داری عزیزم؟ چرا می خواهی بدانی تاریخ کجاست؟». نگاهم کرد و گفت: «چند روز قبل بابام گفته بود اذیت نکنم برایم یک لباس قشنگ می خرد. بعد اذیت کردم. یعنی اذیت نکردما. اجیم دعوا کرد منم دعواش کردم. بابام گفت: لباسی برات بخرم که به تاریخ بنویسند. یعنی چی؟ به کجا می نویسند؟پس کی می رویم تاریخ؟».

مادر نازنین بنفش شده بود. لبخندی زدم و گفتم: «منظور بابات اینه که اگه اذیت نکنی حتما حتما می خره .ولی اگه خدای نکرده شیطونی کردی لباس بی لباس.  تو هم که دختر گلی هستی. مطمئنم همین روزها بابات ببینه دیگه با اجیت دعوا نکردی یک لباس قشنگ برات می خره. حالا اگه نخرید هم اشکالی نداره حتما یادش رفته. حالا اگه خرید دوست داری چه رنگی باشه؟ »؛ «نگاهم کرد و گفت بابام هیچ وقت دروغ نمیگه. دفعه قبلم سوره ناس را حفظ کردم برام چادر خرید. حتما می خره. هر رنگی بابام بخره قشنگه».

درود بر مردان مردی که خوش عهدی و صداقت شیوه آنهاست.

خدایا حق با تو بود. مردی که عاشق توست توی ذهن نازنینش همیشه یک بابای خوش عهد و صادق، ثبت است!

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما