مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب تبلیغ و پاسخ به سوالات در موضوعات مختلف معرفت عاشورایی ؛ نوار کاست
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن توزیع گر پیام رسان

رضایت هستم. از تاریخ 11 اسفند 1398 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن توزیع گر پیام رسان تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 209 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
تبلیغ و پاسخ به سوالات در موضوعات مختلف معرفت عاشورایی ؛ نوار کاست

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

خاطره:

قدیمترها از فلش و سی دی و رم 
و گوشی خبری نبود.
ما بودیم و یه ضبط و چند تا نوار کاست.
و کارمابچها دعوا سراینکه کی مدادو 
تو نوارکاست بچرخونه.
من طبق معمول هرشب کیسه نوارکاست
پدرم رو برداشتم و به سمت اتاق رفتم.. 
کیسه ای کرم رنگ با گل های زیبای 
شقایق روی اون که کار دست مادرم بود..
آرزوم این بود روزی بتونم خودم 
این گلها را روی لباسم بدوزم.
از کنار طاقچه مدادی که پشت قاب عکس 
گذاشته بودم برداشتم. 
چقدر لذت داشت صدای چرخوندن مداد 
در نوارکاست هایی که توسط خودم 
از صبح تاشب بیرون کشیده بودم.
و حالا باید مرتب میشد. خوابم گرفته بود. 
به رنگ نوارها نگاه کردم تا زیباترینشو 
انتخاب و مرتب کنم. 
پدرم با لبخند همیشگی به سمتم اومد: 
دخترم امشب حتما این نوار کاست 
رو برای بابا مرتب کن تا برای خودت باشه. 
فقط یه شرط داره.
پرسیدم بابا چشمم فقط چه شرطی؟! 
به  شرطی که فردا خودت  اون رو توی 
ضبط بگذاری.
بعد هم ضبط رو موقعی که هییت از جلوی 
خونه رد میشه  بگذار توی ایوون 
و صداشو بلند کن.
 مگه توی این نوار چی بود؟ 
با سرعت نوارو مرتب کردم و از ذوق این 
که نوار برا خودم شده بود همونجا خوابیدم.
صبح اول وقت با صدای سنج و طبل بیدارشدم.
وای من یه قول به پدر داده بودم.
سریع ضبط قدیمی قهوه ای رنگمونو  
برداشتم و رفتم توی ایوون.  
نوارو داخل ضبط گذاشتم و پلی کردم.
ــ باز این چه شورش است که در قلب عالم است.
بی اختیار شروع کردم باهاش سینه زدن.
داشتن یه نوار کاست قدیمی و چرخوندن 
مداد توی اون که لذت آورترین بازی کودکیم بود.
 شنیدن صدای اون مداحی 
و محبت بی چون وچرای پدرم.
اینها باهم کودکی منو گره زد به 
عشق امام حسین علیه السلام.. 
که پدرو مادرم  در قلب کوچیک 
من پنج ساله نشوندن.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما