شبهه:
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با توجه به برخی روایات که علت غیبت را ترس از کشته شدن دانسته اند، از جان خویش در هراس است. این چنین امامی چگونه متصور است که جهان را از ظلم و ستم نجات دهند. امامی که از جان خود در هراس است؛ آیا می تواند جهانی را از یوق ظلم و ستم برهاند.
چکیده نقد:
غیبت امام زمان مانند هر پدیده امکانی دارای عواملی و حکمتهایی است که برخی از آنها در روایات آمده است. ترس از کشته شدن از جمله عوامل است. امام هرگز از کشته شدن و شهادت در راه دین، باکی نداشته و ندارد، ولی کشته شدن و شهادت او، به صلاح جامعه و دین نیست. زیرا هر یک از ائمه پس از رحلت و شهادت جانشینی داشتند، ولی امام زمان ـ علیه السلام ـ اگر کشته و شهید بشود، جانشینی ندارد و زمین از حجت خدا خالی می گردد.
مقدمه:
مهدویت از آموزه های دینی است که به صورت متعدد مورد آماج حملات شبهه گران شده است. ترس از کشته شدن یکی از شبهات در این حوزه است که این مقاله در صدد پاسخ به آن است.
اصل نقد:
هر چیزی در این عالم از جمله غیبت امام عصر ـ علیه السلام ـ بی علت و بدون فلسفه نیست؛ چرا که خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد، لکن آن علّت برای ما به تفصیل روشن نیست. چنان که عبد الله بن فضل هاشمی می گوید: امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: حضرت صاحب الامر ناگزیر غیبتی خواهد داشت به طوری که گمراهان در شک واقع می شوند، عرض کردم چرا؟ فرمود: مأذون نیستم علتش را بیان کنم، گفتم: حکمت اش چیست؟ فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجت های گذشته وجود داشت در غیبت آن جناب هم وجود دارد، اما حکمت اش ظاهر نمی شود، مگر بعد از ظهور او، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار به دست خضر ـ علیه السلام ـ برای موسی ـ علیه السلام ـ آشکار نشد، جز هنگامی که می خواستند از هم جدا شوند. ای پسر فضل موضوع غیبت سرّی است از اسرار خدا و غیبی است از غیب های الهی، چون خدا را حکیم میدانیم باید اعتراف کنیم که کارهایش از روی حکمت صادر می شود، گرچه تفصیلش برای ما مجهول است.[1]
از این حدیث شریف به خوبی استفاده می شود که علّت اصلی غیبت جزء اسرار الهی است و جز ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ که خزانه داران علم و اسرار الهی هستند کسی آن را نمی داند، آنها هم مأذون به بازگو نمودن آن نبودند، و لذا اینکه می بینیم در برخی روایات بعضی از حکمت های آن، مثل آزمایش و امتحان، بیعت نکردن با ستمکاران نجات از قتل و فراهم شدن یاران. بیان شده است، به خاطر پاسخ به سئوالات مکرّری بوده که از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ می شده است؛ اما این هرگز به معنای انحصار علّت و حکمت غیبت در این امور نیست تا گفته بشود که در صورت رفع و برداشته شدن این موانع حضور و یا ظهور محقق می شود.
بنابراین هر چند نمىتوان به همه اسرار آن حضرت پىبرد، اما:
اجمالاً باید یادآور شد كه پدیدة غیبت حضرت حجت دارای دلایل و حكمتهایی است مانند ابتلا و امتحان مردم[2]، بیعت نكردن با ستمكاران[3]، عدم شایستگی مردم و آماده نبودن شرایط برای حضور و ظهور حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ که این مورد یكی از مهمترین این عوامل به شمار میرود. این بی لیاقتی به زمان ائمه قبل ـ علیهم السّلام ـ در زمان امامین عسكرین ـ علیهما السّلام ـ و آغاز امامت حضرت حجت ـ علیه السّلام ـ محدود نمیشود؛ بلكه شامل دورة عصر صغری و كبری نیز میباشد. بدون شك تا زمانیكه آمادگی برای پذیرش برنامههای حضرت حجت پدید نیاید و مردم دنیا از آن استقبال ننمایند ظهور تحقق نمییابد و غیبت همچنان به طول خواهد انجامید از این نظر میتوان گفت بی لیاقتی مردم یكی از عوامل تحقق غیبت و تداوم آن به شمار میرود. و از عوامل دیگر ترس از گزند دشمنان است.
با توجه به اینكه خبر تولد مهدی موعود از مدتها پیش توسط پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ منتشر شده بود و اینكه وی برپا كننده عدالت است و بساط ظالمان و جباران را جمع خواهد كرد. لذا با تولد آن حضرت ـ علیه السّلام ـ همة ستمگران و ظالمان، به وحشت افتادند و نگران انقراض حكومت ظالمانه و ناحق خود بودند به همین جهت در همان روزهای آغازین ولادت در صدد دست یابی و قتل حضرت برآمدند و گماشته گان مخصوصی داشتند و منزل امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را زیر نظر گرفتند تا از ولادت فرزندش با خبر شوند و به او دست یابند.
زرارة بن اعین از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این مورد روایت میكند كه حضرت فرمود: ای زراره قائم ما ناچار است كه از دیده ها پنهان شود و غیبت نماید. عرض كردم برای چه؟ فرمود: چون از جان خود بیم و ترس دارد سپس حضرت با دست به شكم خود اشاره كرد.[4]
امام غایب ـ علیه السلام ـ نیز مانند پدرانش، هرگز از کشته شدن و شهادت در راه دین، باکی نداشته و ندارد، بلکه شهادت و کشته شدن در راه خدا درسی است که انسان های آزاده از آن بزرگواران آموخته اند، ولی در عین حال کشته شدن و شهادتش، به صلاح جامعه و دین نیست. زیرا هر یک از ائمه پس از رحلت و شهادت جانشینی داشتند، ولی امام زمان ـ علیه السلام ـ اگر کشته و شهید بشود، جانشینی ندارد و زمین از حجت خدا خالی می گردد، در صورتی که مقدّر شده است، سرانجام، حق، بر باطل غالب و پیروز شود و به واسطه وجود مقدّس آن بزرگوار، دنیا به کام حق پرستان گردد.[5]
به تعبیر دیگر گرچه شهادت سعادت است؛ اما هدف نیست از این رو اگر با شهادت امام معصوم هدفی والاتر زمین بماند خود را در معرض شهادت قرار دادن چیزی جز نفله شدن و هدر رفتن نخواهد بود و از آنجا که امام مهدی رسالت احیاء دین الهی و برپایی حکومت جهانی صالحان در آخر الزمان را به عهده دارد روشن است که شهادت ایشان مانع تحقق این اهداف عالی خواهد شد بنابراین باید بماند و رسالت بزرگ خود را به انجام برساند و به سخن دیگر این ترس (ترس از کشته شدن) ترس مربوط به شخص امام نیست که مذموم و ناپسند است ترس و واهمه از عدم تحقق اهداف بلندتر است که خوف عقلانی و پسندیده است؛ چرا که هر عاقلی با شنیدن آن، آن را تأیید می کند.
[1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، لبنان. مؤسسة الوفاء، ج52، ص91.
[2] . همان، ج 51، ص 113،
[3] . همان، ص 152.
[4] . شیخ صدوق، كمال الدین و تمام النعمه، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ص 342.
[5] . داد گستر جهان، امینی، ص149.