تعزیه در حیاط خانه
در این داستان زیبا، گروهی از بچهها در زیرزمین خانه رضا، صندوق قدیمی پدربزرگش را پیدا میکنند که در آن لباسهای تعزیه و وسایل قدیمی وجود داشت.
هر یک از بچهها لباسهای مخصوص خود را پوشیدند و تصمیم گرفتند تعزیهای اجرا کنند.
آنها با هیجان و شادی در حیاط خانه تعزیه را به نمایش گذاشتند.
در پایان، پدربزرگ رضا از پشت پنجره آنها را تشویق کرد و به آنها گفت که امسال باید این تعزیه را برای مردم محله اجرا کنند.
بچهها از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند و با روحیه بالا آماده شدند تا سنتهای محرم را در محله خود زنده نگه دارند.