«وَ أَمَّا الْغُلامُ فَكانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً (۸۰) فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً»(کهف/۸۱)
و اما آن پسر (کافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باک داشتیم که آن پسر آنها را به خوی کفر و طغیان خود درآورد. (۸۰) پس خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد. (۸۱)
«ارهاق» به معناى وادار كردن ديگرى به كارى است كه انجام آن براى او دشوار و طاقتفرسا باشد.
این آیه در مورد داستان حضرت موسی و حضرت خضر علیه السلام است، آنجایی که موسی به خواست خضر پسری را کشت.
در حديث آمده است: خداوند به جاى آن پسر، دخترى به آن دو مؤمن داد كه از نسل او هفتاد پيامبر پديد آمدند.
گاهى فرزند، سبب انحراف و كفر والدين مىشود، گاهى هم والدين فطرت پاک و توحيدى فرزند را به كفر و آيينهاى انحرافى مىكشانند.
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر فرزندى، به طور فطرى خداشناس و مؤمن است، مگر آنكه پدر و مادر او را تغيير دهند. (بحار، ج 3، ص 282)
اولياى خدا كار لغو و بىجهت نمىكنند، گرچه در ظاهر خلاف به نظر آيد. گاهی ممکن است ما به دلیل ندانستن تمام جوانب یک ماجرا گمان کنیم ، تصمیم رهبر جامعه مان اشتباه بوده، اما حقیقت این است که ایشان همیشه صلاح ما را در نظر می گیرند.
گاهى جسم بايد فداى فكر بشود. فرزند كشته مىشود تا ايمان پدر و مادر محفوظ بماند. پس گاهی مرگ فرزند، بهتر از آن است كه سبب بد عاقبتی و طغیان خود و والدین خود شود.
گاهى دليل گرفتار شدن مؤمنين به بعضى ناگوارىها، حفظ ايمان و عقيده خود آنان است. یعنی اگر بخواهند در رفاه باشند، ممکن است ایمانشان را از دست دهند، و خدا را فراموش کنند.
اگر خداوند چيزى را از مومن گرفت، بهتر از آن را به او مىدهد. باید بدانیم خداوند از خود ما به ما مهربان تر است، و همچنین به صلاح ما آگاه تر است، بنابراین نباید از وقایعی که اتفاق می افتد، ناراحت شویم.