تناقض در سخنان عبدالبهاء
انسان های الهی و معنوی چون از طرف خداوند متعال فرستاده شده اند از ابتداء تا انتهای گفتار و کلامشان بر یک نهج و روش بوده و تخلف و تخطی از آن دیده نمی شود. اما مدعیان حُقه و کاذب چون از طرف شیطان فرستاده شده اند انواع و اقسام تخلف و تخطی در گفتارشان وجود داشته و دارد. یکی از این دست افراد جناب عباس عبدالبهاء رهبر دوم فرقه بهائی است.
عبدالبهاء پیشوای بهائیان که پس از انقلاب و فروپاشی حکومت عثمانی جانی تازه گرفته بود، با آنکه به سن کهولت و پیری رسیده بود، اما با واسطه هائی توانست به قاره اروپا و آمریکا مسافرت نماید. وی در عبدالبهاء در کلیسا و کنیسه به سخنرانی پرداخت و اصول و تعالیمی به غربیان عرضه کرد که از منظر بهائیان زبده آمال و خلاصه آراء و عالیترین و منورترین احساسات مترقیه بشر می باشد چرا که از حسینعلی بهاء آن را تأسیس و جناب عبدالبهاء به کمال بساطت و اتقان آن را تبیین نموده اند.
عبدالبهاء خود در تعریف و تمجید از این تعالیم در کتاب خطابات جلد 3 صفحه 24 و 25 چنین می نویسد: «تعالیم حضرت بهاءالله که پنجاه سال پیش منتشر شده جامع جمیع تعالیم است و واضح و مشهود است که نجاح و فلاح بدون این تعالیم از برای عالم انسانی متسحیل و ممتنع و محال و هر فرقه ای از عالم انسانی نهایت آمال خویش را در این تعالیم آسمانی موجود و مشهود بیند. این تعالیم مانند شجریست که میوه جمیع اشجار در او موجود (است) بنحو أکمل».
وی در تاریخ 7 فروردین 1291 شمسی در شمردن این تعالیم داوزده گانه برای مستمعین، اولین آن را وحدت عالم انسانی دانسته، دومی را تحری حقیقت، سومی اینکه دین باید سبب الفت و محبت باشد. چهارم اینکه دین و علم توأم است. پنجم اینکه تعصب دینی و تعصب سیاسی و تعصب جنسی و تعصب وطنی هادم بنیان انسانی است. ششم مساوات حقوق رجال و نساء. هفتم تعدیل معیشت عمومی. هشتم عالم انسانی محتاج نفثات روح القدوس است و…
عبدالبهاء در توضیح اولین تعلیم این فرقه در کتاب مجموعه خطابات جلد 2 صفحه 5 می گوید: «اول تعلیم او (حسینعلی) وحدت عالم انسانی است. فرمود همه بندگان یک خداوند و در ظل یک مربی حقیقی. خداوند خلعت انسانیت را به دوش کلّ داده…» و در ادامه می گوید: «ثانی تعلیم بهاءالله تحری حقیقت است که اگر ملل و ادیان تحرّی حقیقت نمایند، متحد شوند».
از آنجا که آدم دروغگو کم حافظه است، عبدالبهاء همانند پدرش میرزا حسینعلی نوری بنیانگذار فرقه بهائیت در سخنانش تناقض زیاد دیده می شود در حالی که بگفته میرزا حسینعلی بهاء تناقض را در ساحت اقدس مظاهر مقدسه الهیه راهی نیست. بنابراین، این تناقض گوئی نشان از بطلان این آئین ساختگی دست استعمار دارد.
عبدالبهاء 82 روز بعد از این سخنرانی در تاریخ 27 خرداد 1291 شمسی در مجمع عمومی نیویورک برخلاف سخن قبلی خود، اولین تعلیم را تحرّی حقیقت دانسته در کتاب مجموعه خطابات جلد 2 صفحه 144 می گوید: «اول تعلیم حضرت بهاءالله تحرّی حقیقت است باید انسان تحری حقیقت کند و از تقالید دست بکشد زیرا ملل عالم هریک تقالیدی دارند و اختلاف تقالید سبب جنگ و جدال شده است. پس باید تحری حقیقت نمود تا بنور حقیقت این ظلمات زائل شود».
وی سپس به توضیح و تبیین این تعلیم پرداخته و بطور مفصل آن را برای پیروان خود تشریح می کند. جدای از اینکه این تعلیم و سایر تعالیم بهائیان در ادیان سابق مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام نیز وجود داشته، بالاخره مشخص نشد که اولین تعلیم جناب حسینعلی بهاء وحدت عالم انسانی است یا تحری حقیقت؟
شاید کسی بگوید: اولین تعلیم وحدت عالم انسانی باشد یا تحرّی حقیقت، فرق چندانی نداشته و به اصل مطلب خللی وارد نمی کند. در حالی که چنین نیست زیرا مانند اصول دین ما که اول توحید است و دوم نبوت، کسی از مسلمانان تردید ندارد و یا مانند فروع دین که اول نماز است و دوم روزه، تمام مسلمانان جهان اتفاق نظر دارند و کسی شک ندارد. اما رهبران بهائی که این تعالیم را اصول آئین خود می شمارند، باید معین می کردند که اولین اصل، وحدت عالم انسانی است یا تحرّی حقیقت؟