یکی یکدونه، وهابی (4)
چند قدم مانده به درب منزل، دوان دوان از دور خودش را رساند و مثل ماشین پلیس جلوی راهم ترمز زد. نفس نفس زنان گفت، راهی کربلاست و برای خداحافظی و حلالیت گرفتن آمده است. از اینکه در عرض چند ماه برای بار دوم راهی کربلا بود به سعادت و توفیقش مرحبایی گفتم و برایش آرزوی خیر و سلامتی کردم. التماس دعا گفتم از اینکه هنوز چشمم کربلا را ندیده است. ناگهان اشکش جاری شد. خیلی خجالت کشیدم طاهره خانم هم سن و سال مادرم است. عذر خواهی کردم. گفت: نه دخترم. عذر خواهی چرا. حتما چیزی نذر آقا ابالفضل العباس کن قسم می خورم زودتر از آنچه فکرش را کنی کربلایی می شوی این را گفت و با نگاهی به تردید چشمانم، نا خواسته سفره دلش را برای اطمینانم باز کرد و گفت: «جانم برایت بگوید ، دخترم را که می شناسی. همان که چند ماه قبل با هم رفته بودیم کربلا. هنوز سی سال ندارد. چند ماه بود یک بیماری نادر دستگاه گوارش گرفته بود. هر کجا توانستیم بردیمش. دوا و دکتر فایده نداشت. گفتند ارثی است و درمان ندارد. دختر دسته گلم را یکی دوماهه جوابش کردند. آن قدر ضجر می کشید و درد داشت که من و پدرش به مرگش و یتیم شدن بچه دو ساله اش راضی شدیم. پدرش پیشنهاد داد یک سفر ببریمش کربلا ، آرزو به دل از دنیا نرود. مردم آنجا را که دیدم ناخود آگاه نذر کردم دخترم بهتر شود می روم کربلا چندتا گوسفند نذر آقا ابالفضل العباس می کنم و مردم آنجا را اطعام می دهم. نا امید بودیم و برگشتیم و نشستیم جلوی تخت و چشم دوختیم به سِرُم دخترم که کی می رسد زمان راحت شدنش. یک شب حالش منقلب شد. پزشک نبود شهر خودمان، اعزامش کردند مرکز استان. آنجا آزمایشات را تکرار کردند گفتند اثری از بیماری نیست. اعزامش کردند تهران اثری نبود که نبود. گفتند فقط شفا و معجزه بوده است. پرونده اش هست. بخواهی می آورم ببین. حالا هم داریم می رویم نذرمان را ادا کنیم.».
مات و مبهوت بدون هیچ حرفی خداحافظی کردم. فقط از گدای کاهل بودن خودم مات نبودم. از کلاس رفتنم و عقاید وهابیت خواندنم مبهوت بودم. چقدر تاریخ این کرامت ها را ثبت کرد و به چشمان خود دیدیم و باز هم وهابیت و داعشی وهابی چند قدمی این حقیقت ها، نذر برای اولیا را حرام و شرک می داند. گمراه جاهل کسی است که این اثرات را منکر می شود یا کسی است که می بیند و معتقد نیست؟ حالا این کرامت ها را باور ندارند قرآن نمی خوانند؟ سوره انسان و آیات 5 تا 11 را چطور انکار کنیم وقتی تفاسیر سنی هم نوشته اند شان نزولش پیشنهاد رسول خدا در نذر کردن برای شفای حسنین و نذر و وفای عهد علی بن ابیطالب بود. اصلا این را هم منکر باشند. با واژه «نذر» در آیه 7 همین سوره چه می کنند. از نظر وهابی نذر چه معنایی دارد؟ آنچه انکار می کنند توضیحش که نذر است. در این آیه چه معنایی برایش ساخته اند وقتی همه روایات و منابع و این مفهوم را منکرند؟! آخر مفهوم نذر را قبول دارند یا ندارند؟ به جان خودم قسم وهابی مسلمان نیست. یکی یکدانه ای است برای خودش!»