الف ) حب خدا به خلق (محبت حقیقی تبعی و ظلّی = حبّ فعلی)
یکم. حب فعلی الهی عام = محبت خداوند به همه مخلوقات عالم
از منظر حکما علت اولی (ذات مقدس حق )، اصل وجود و کمالات وجودی موجودات را افاضه می کند. به عبارتی : همه موجودات عالم امکان ، در اصل وجود و کمالاتشان ،مکتفی به ذات خویش نیستند؛بلکه از مبدا دیگری که به تعبیر فلاسفه قدیم «علل فیاضه» [1] و به بیان ابن سینا «کامل بالذات» [2] است، سرچشمه می گیرد. خلاصه اینکه اساس پیدایش جهان هستی و عالم خلقت ،«علیت» است .
از طرف دیگر ، بدون تردید ، همانگونه که اخیرا به اثبات رسیده ، علت اولی ،شیفته ذات و دل داده کمالات خویش است و حتی قویترین و عالی ترین مراتب محبت را نسبت به ذات و کمالاتش واجد است.
از طرف سوم، ذات علت، همان کمال و تمامیت معلول خودش میباشد ؛ بدین معنا که معلول از لوازم این تمامیت و کمال ذات است.
نتیجه اینکه هر علتی، محب معلول خویش است.
از همین روست که حکما گفته اند :« لولا عشق العالی لکمال السافل، لا نطمس السافل» [3] .
به گفته ملا صدرا : همین مهر و مودتِ علتِ هستی بخش نخستین به مخلوقات و معلولات خود، حافظ و نگهبان هستی افاضه شده به آنان است ؛ نه اینکه خود معلول ،نگهدارنده هستی خود باشد ،که محذور تقدم شیء علی نفسه را در پی دارد.
یعنی موجود امکانی هم در پیدایش و هم در پویایی خود ، نیازمند مهر و وفای پروردگار خویش است . بدین ترتیب نظام احسن هستی ،از دستبرد فساد و تباهی و هرج و مرج مصون خواهد ماند [4] .
سایه معشوق اگر افتد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود [5]
بنابراین حب ذاتی حضرت حق سبحانه ،مستلزم حب به آثار و افعال خویش است؛کما اینکه جناب آخوند میگوید : «فینطوی فی عشقه لذاته ،عشق لجمیع الاشیاء، کما ینطوی فی علمه بذاته ،علمه بجمیع الاشیاء» [6] .
اما از دیدگاه عرفانی ،مراتب مختلف موجودات ، همگی تجلیات مرتبه اعلا و علت اولی هستند. اصولا مراتب معلولات ، اسمای تکوینی مرتبه علت العلل و مسبب الاسباب هستند که همچون اسامی قراردادی متعارف که بر اشیاء و افراد دلالت دارند، بر علت ایجادی خود دلالت می کنند. بدین جهت حکیم سبزواری می فرماید:« احترام اسامی کتبی خداوند واجب است؛ چه رسد به اسامی تکوینی او» [7] یعنی عارفان، آفرینش را ظهور و «تجلی» حق جلّ وعلا میدانند.
سلسله وجود و مراتب آن و دایره شهود و مدارج آن ،همگی اسمای الهی هستند؛ چرا که اسم به معنای علامت و نشانه است و هر آنچه از حضرت غیب، قدم به عالم وجود نهاده، نشانه ای برای خالق خود و مظهری از مظاهر پروردگارش است. حقایق کلی از امهات اسامی الهی بوده و اصناف و افراد موجودات از اسمای محاطه می باشند و اسماء الله قابل شمارش نیستند [8] .
در مکتب عرفانی ابن عربی و پیروان او، عالم و عالمیان، مظاهر اسما و صفات حق تعالی هستند و هر حقیقتی از حقایق کلی، تحت ربوبیت اسمی از اسمای خداست و به اعتباری ، حتی حقایق جزئی عالم، کلمات و صفات حق تعالی است.
در دعای کمیل آمده است:«....و باسمائک التی ملأت ارکان کل شيء»؛ و نیز در دعای عهد با امام عصر(عج) می خوانیم:«اسئلک باسمک الذی اشرقت به السموات و الارضون.... .»
البته اسما سه گونه اند : اسمای ذات ، اسمای صفات، اسمای افعال
و خود اسمای ذات یا ذاتیه بر دو گونه است:
1. حکم برخی از اسماء و اثر آن، در عالم ظاهر بوده و از ناحیه اثر و حکم شناخته می شوند؛چه آنکه جمیع و تعینات خارجی، مظاهر اسمای ذاتی اند و از این جهت، حقایق وجود ، دلالت بر وحدت ذات حق می کنند و فیض اطلاقی حق با وحدتش ساری در جمیع مظاهر وجود است.
و فـــی کــل شــــیء لـــه آیـــــــة
تــــــدل علــــــی انّـــــه واحـــــــــد
2. پاره ای دیگر از اسمای ذاتی ، هیچ اثری در ظاهر این عالم ندارند ؛یعنی اثر این اسماء در مظاهر خلقی یا مخلوقات ظاهر نمیشود و اختصاص به غیب ذات دارند [9] .
شیخ الرئیس هم اگر چه نماینده حکمت مشایی در میان فلاسفه مسلمان است، امّا در رسالة العشق به طریقه اشراقی و عرفانی مشی نموده و تجلیات الهی و خیر مطلق را ،سبب ایجاد موجودات و علت وجود آنها دانسته است و میگوید:
«حضرت حق جلّ و علا به واسطه وجودش ، شیفته همه مخلوقات است، چرا که همه آنها ،پرتو تجلیّات و مظهراسماء و صفات او هستند.» [10]
بدین ترتیب همه دار وجود و عالم هستی محبوب و معشوق خداوندند.
از منظر ابن عربی، انواع مجبت عبارتند از حبّ الهی ،حبّ روحانی و حبّ طبیعی
احببت ذاتـی حب الواحد الثانی
و الحب منه الطبیعی و روحانی
والحــب منـــه الهی اتتــک به
الفاظ نور هـدی فی نصّ قـرآن [11]
ایشان دامنه محبت الهی را چنان گسترده می داند که وجود را با همه وسعت و عظمتش در بر می گیرد [12] و محبت خدا نسبت به موجودات ، همانند علم او به آنهاست که به زمان و مکان خاصی محدود نمی گردد؛ بلکه همانگونه که او همواره ، چه پیش از آفرینش و چه بعد از آن (چه در دنیا چه در آخرت) به موجودات علم دارد، محب آنان نیز خواهد بود:
«.....بل لم یزل محبا خلقه کما لم یزل عالما بهم ..... .» [13]
بنابراین رابطه خداوند با عالم خلقت از جانب خدا از دو ویژگی برخوردار است :
1. رابطه ای محبانه و عاشقانه است؛ اگرچه کیفیت حبّ الهی به آفریدگان برای ما قابل درک نیست [14] .
2. در این رابطه ،زوال ناپذیر بوده وآغاز و انجام ندارد [15] و همین نکته،راز نام گذاری خودش به اسم «ودود» است؛ چرا که «ودّ»، به معنای ثبات قدم و پایداری در محبت است؛ یعنی هیچگونه تغییری در محبت خدا به مخلوقاتش حاصل نمیشود:
«والودّ و له اسم الهی و هو الودود، والودّ من نعوته و هو الثابت فیه و به سمی الود ودّا لثبوته فی الارض» [16] .
جناب صدرالمتألهین در تقسیم ابتکاری و جامع خود در تبیین عشق اوسط می گوید:
«مجموعه عالم هستی به تمام و کمال، مظاهر مجموع اسمای و صفات حق بوده و عالم وجود، آینه جمال و جلال و مظهراعظم حضرت حق متعال است؛یعنی هر یک از اسما و صفات باری تعالی ، به نوعی در عالم هستی ظهور و بروز یافت و در صورتی از صور خودنمایی نمود . وی مجموعه عرش و کرسی، آسمانهای رفیع ،مهر وماه و انجم فروزان، کره خاکی و هر انچه در آن و برآن است ، از قبیل معادن، نباتات و حیوانات، دریاها و شگفتی های آن، ابر و باد و مه و برف و باران، همه تحولات و تطورات آنها، حرکات علوی و سلفی و مبدا و منتهای تحرکات آنها، همانند عقول و نفوس کلی و جزئی و موجودات عالی و دانی به انضمام نظم ایده آل و ترتیب عالی این اشیاء و امور را کتاب تکوینی و جامع و کامل پروردگار می داند که خداوند کمالات ذاتی و معانی الهی اش را در آن به منصه ظهور نهاده است.» [17]
و لذا استحقاق محبوبیت را به تمام و کمال داراست. ایشان می افزاید:
« این نحوه مهرورزی ، از حیث ارزشی ، رتبه دوم در شایستگی محبوبیت را داراست؛چرا که پس از حبّ به خدا و اسماء و صفات وی که عالی ترین و مقدس ترین محبت ها (عشق اکبر) است، محبت به همه مظاهر همه اسمای و صفات (عشق اوسط) بهترین و معقول ترین خواهد بود.» [18]
این نوع محبت را «حبّ فعلی» گویند که در برابر «حبّ ذاتی» [19] قرار دارد؛ چرا که این حبّ، حب حق نسبت به افعال است از آن حیث که مظهر ذات حق می باشند.
و از آنجا که این نوع محبت (محبت به آثارو کمالات ذات) به تبع محبت حق به ذات خود است ، به آن «محبت حقیقی تبعی وظلّی» نیز گفته می شود.
. اسفار اربعه، ج 7 ،ص 158. [1]
. رسائل ، رسالة العشق،ص 375. [2]
. اسفار اربعه ، ج7، ص 157. [6]
. محمد علی گرامی ، فلسفه، ص 97. [7]
. همایون همتی، کلیات عرفان اسلامی، ص 185. [8]
. همایون همتی ، کلیات عرفان اسلامی ، ص 161، (با تلخیص). [9]
. رسائل ، رسالة العشق، ص393و 396. [10]
11. فتوحات مکیه، ج 2، ص 315و 323. خودم را همانند کسی که دیگری را دوست میدارد، دوست دارم (یعنی هم محب و هم محبوب هستم) و از اقسام حب ، حب طبیعی و حب روحانی است و قسم دیگری از آن هم ، حب الهی است که کلمات نورانی قرآن تو را به چنین حبی ، هدایت کرده است.
. اسفار اربعه،ج 7، ص184 و 185 [17]
. حبّ حضرت حق نسبت به ذات خود [19]