بسم الله.
فکر میکند هم آغوشی ومهر ورزی را میشود اززندگی گرفت وبه آن زندگی گفت...
نه هرگز نمیشود..اگر قراربود جزآن نباشد؛ چگونه بود که زن ومرد درزندگی مشترک پنجاه ساله خود چنان انس میگیرند که اگر یکی بارسفر بست؛ دیگری هم بدون او نمی زید..
اگرچنین بود آنوقت چه عاملی سی چهل سال زن ومرد را کنارهم نگه میداشت؟؟؟
چه چیز میتوانست عیب پوشی کند ازکسی که عیبها ی ظاهری وباطنیش؛ را میشناسی ومیشناسد اما باز فردا عشق وپسفردا وسالها عشق وزندگی کنارهم؟
نه ..براستی که خداوند چنین دلهارا محکم کرده وپیمان غلیظ راازدواج نام نهاده وچنین حربه ای را طراحی نموده تا عنصری بنام خانواده پا بگیرد وبماند.. تاراه کج نشود وبسمت ازدواج با حیوان وهمجنس و.. بهانه نداشته باشد..
اگرقراربود فقط محبت بتواند چنین کند؛ پس چرا فرزندان بسن ازدواج که میرسند دیگر؛ محبت چاره ساز همسازی با پدر و مادرشان نیست؟
وچنین است که بعض زنان مذهبی ؛ بااندیشه هایی مثل خدا میبیند وذکر م چه میشود؟
وای چکاریست ،بامحبت جبران میکنم؛ زیرآب زندگیشان را بدست خود؛ میزنند وزمینه را برای موریانه های زندگی؛ که همین نیاز آنها را بخانواده ها میکشاند؛ مهیا میسازند.
نه عزیز؛ دل خوش بدار وگرم چراغ زندگیت را گرم نگهدار که اگر چنین نباشد؛ خدای نکرده بادی میوزد وگرمای زندگیت را بسردی.