مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب خاطرات تبلیغی-میهم سفلی؛ قسمت چهارم
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
خاطرات تبلیغی-میهم سفلی؛ قسمت چهارم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01
در پرونده محرّم

این پرونده را با 66 اثر دیگر آن ببینید

شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)

میهم سفلی - 4

ختم قرآن‌شان مانند همه ختم قرآن‌های سراسر جهان اسلام یک جعبه داشت پر از قرآن‌های نیم جزئی که افراد به نوبت برمی‌داشتند و می‌خواندند. اولی را خواندم و سپس دومی و سومی. خسته شدم. چند دقیقه قرآن را کنار گذاشتم و گوشی‌ام را درآوردم که متوجه نگاه خشمگین صاحب خانه شدم. حق هم داشت. شاید با خودش می‌گفت: « معلوم نیست مرتیکه اومده قرآن بخونه یا تلگرام بازی کنه!» قربة الی الله و برای خلاصی از نگاه‌های غضب‌آلودش، نیم جزء چهارم را شروع کردم. با سرعت بالا، پنجمی و ششمی را هم خواندم. دوباره موبایلم را درآوردم. این بار حواسش نبود. اتاق، شلوغ شده بود و همه داشتند قرآن می‌خواندند. کمی با موبایلم کار کردم و سفره را انداختند.
خیلی گرسنه بودم. غذا، چلو کباب، ماست، دوغ، سبزی، پیاز و سماق بود و دسر هم موز و هلو. تا آن جا که ظرفیت داشتم و حرمت سفره و اخلاق انسانی اجازه می‌داد خوردم. چند روزی بود غذای خوب نخورده بودیم و سخت نیازمند جذب پروتئین و سایر مواد مغذی بودیم. از آن جایی که ترکیب موز و هلو و گوشت و برنج و سس و سالاد و پیاز برای معده نامتعارف است و یا ممکن است در میانه مسیر مری، مشکلات گوارشی پدید آورد، با یک لیوان دوغ همه حجم مصرفی و غذای ارسالی را شستم.
پس از شستشو، دوست گرامی هلوی باقی‌مانده از میوه‌اش را تعارف کرد و من هم با توجه به این که جز الاغ، کسی احسان را رد نمی‌کند (1) پذیرفتم و ویتامین جذب کردم. دیگر وقت رفتن به مسجد بود امّا حجم خوراک استفاده شده، عزاداری مخلصانه و گریه از سوز دل را غیر ممکن می‌نمود!!
1: جمله‌ای که بین طلبه‌ها به عنوان حدیث معروف است و البته ظاهرا مستند نیست!
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129585009»

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما