مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب خاطرات سفر تبلیغی به هندوستان ؛ فرودگاه
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
خاطرات سفر تبلیغی به هندوستان ؛ فرودگاه

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

تحفه هند

(گزیده ی خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)

فرودگاه

هواپیما بدون تاخیر به دهلی رسید اما با تاخیر به زمین نشست و فرآیند فرودش بیش از مقدار معمول، طولانی شد. بنا بود بچه‌ها در چهار گروه دونفره، بارها را تحویل بگیرند تا مشکلی پیش نیاید. از ایران تذکر داده بودند که سعی کنید در گروه‌های چند نفره، حرکت کنید نه یک گروه هشت‌تایی! به همین خاطر سریع دونفر دونفر تقسیم شدیم و به راه افتادیم. فرودگاه بین المللی گاندی، بسیار بزرگ و زیباست. خیلی بزر‌گ‌تر از فرودگاه امام خمینی تهران. مغازه‌های فروش مشروبات الکلی، با زیبایی هر چه تمام‌تر محصولاتشان را روی هم و زیر نور لامپ‌های پرقدرت چیده بودند. عارف داشت از این صحنه‌ای که در ایران گیر نمی‌آید فیلم می‌گرفت و به شوخی می‌گفت: «ایشالا دلستره»

من و مهدی با هم یک گروه بودیم. اصرار داشت با مامور فرودگاه، انگلیسی صحبت کند و از او راهنمایی بخواهد که کجا باید بارها را تحویل بگیریم و پاسپورت‌ها را مهر بزنیم. بهش گفتم: «می‌دونم شما به انگلیسی مسلطی ولی مجبور نیستی توی هر موقعیتی ازش استفاده کنی. ممکنه الکی مشکوک بشن. تا همین الان هم کلی ضایع‌بازی درآوردیم.» اما مهدی اصرار داشت مهارت زبانی‌اش را کاربردی کند. با مامور فرودگاه، وارد مکالمه شد اما اشتباهات گرامری مهدی و لهجه افتضاح مامور هندی، مکالمه را به سرعت از یک گفتگوی زبانی به یک ارتباط اشاره‌ای تبدیل کرد. آخرش هم نفهمیدم چه می‌گوید و با یک «good job» مکالمه را خاتمه دادم.

هر چند تلاش کردیم احتیاط کنیم و با فاصله راه برویم تا مشکلی پیش نیاید اما شوخی‌های روح الله و احمد - با هم یک گروه بودند - و تکرار جمله «با شما هیچ ارتباط و نسبتی نداریم» با صدای بلند، ظن ماموران فرودگاه را برانگیخته بود و برای بازرسی فراخوانده شدیم. احمد به این هم اکتفاء نکرد، با موبایلش فیلم می‌گرفت و می‌گفت: «ما از قم اومدیم تا چهره فرهنگی این کشور رو تغییر بدیم!» یاد توصیه‌های دکتر صالح، رئیس المصطفی هندوستان، افتادم: «رفقا! اگه بنا شد با ویزای توریستی بیایید، سعی کنید خیلی توی بوق و کرنا نکنید که از قم اومدید» بچه‌ها را مجبور کردند چمدان و کیف دستی‌شان را دوباره داخل دستگاه ایکس ری بگذارند. با استاد مقیسه گوشه‌ای ایستاده بودیم و بازرسی بدنی دوستانمان را تماشا می‌کردیم. در گوشی بهش گفتم: «منو بازرسی نکردند» آروم جواب داد: «منم همین طور. صداشو درنیار!» خلاصه آن شب هیچ کس نفهمید که من و آقای مقیسه، امنیت ملی هند را پیچاندیم و به بازرسی تن ندادیم!!

یکی از کارکنان المصطفی، آمده بود دنبالمان. بنده خدا هر چه تلاش کرد از بازرسی جلوگیری کند، موفق نشد. ده ها بار عبارت «no problem» را تکرار کرد و کارت اقامت و ترددش را نشان داد اما گوش مامور بدهکارش نبود. خلاصه از فرودگاه خارج شدیم و در یک نیمه‌شب بسیار شرجی، به سمت ساختمان المصطفی به راه افتادیم.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما