تحفه هند
(گزیده خاطرات سفر به هندوستان - شهریور 97)
در معبد سیک
یکی از معابد سیکها در نزدیکی مدرسه بود. تصمیم گرفتیم در اولین فرصت به صورت گروهی از آن جا بازدید کنیم. وقتی به معبد رسیدیم فردی عمامه به سر و با ریش بلند دیدیم که به نظر میآمد نگهبان بود. (البته بعدا فهمیدیم نگهبان مشخصی ندارد و نوبتی پُست می دهند) ظاهرش کثیف به نظر میرسید. روی یک صندلی زوار در رفته نشسته و پایش را از دمپایی در آورده و روی زانوی پای دیگرش انداخته بود و با دست مخالف، کف پا را میخاراند. ابایی نداشت از این که جلوی ما این کار را انجام دهد. تلاش کردیم سلام کنیم و به زبان انگلیسی به او بفهمانیم میخواهیم بازدید کنیم. منتهی دو مشکل وجود داشت: یکی بیاطلاعی او از زبان انگلیسی و دیگری بیاعتمادیاش به ما. اینقدر بعضی دوستان در این دو روز، داخل و خارج شده بودند که دیگر به ما مشکوک شده بود! انصافا هم حق داشت. چند جوان محاسندار خارجی، در فضای بین الملل خطرناک محسوب میشوند! خلاصه چند دقیقهای ایستادیم تا نهایتا اذن دخول داد و وارد شدیم. البته قبل از ورود باید پایمان را داخل حوض آبی که روبروی در ورودی قرار داشت، میشستیم. من کلا از این چرکبازیها متنفرم و البته دوستان هم دائما به فتوای مشهور فقهای شیعه مبنی بر نجاست ذاتی کفار غیر کتابی، تاکید میکردند، اما شوق زیارت به حدی بود که کثافتکاری شستن پا در آن آب آلوده و طی کردن مسافت حوض تا در ورودی با پای خیس را به جان خریدیم. اما این، همه ماجرا نبود. باید سرمان را با پارچههای مخصوصی که دم در گذاشته بودند میپوشاندیم. اگر میخواستم مته به خشخاش بگذارم و خیلی دقت کنم، احتمالا متوجه بوی گند پارچهها که روزانه روی سر دهها نفر قرار میگرفت، میشدم و البته با توجه به آب و هوای شرجی هند و میزان اهتمام ملت شریف آن دیار به بهداشت فردی می توان حجم میکروب پارچهها را حدس زد. بنابراین تصمیم گرفتم تنها روی سر بیندازم و گره نزنم تا کمتر با پوستم تماس پیدا کند.
وارد معبد شدیم. جوانی با محاسن بسیار و عمامهای به سر – سیکها همه عمامه به سر دارند و ریش و مو را بلند میگذارند – در مرکز معبد، روی صندلی و پشت به یک میز کوتاه نشسته و مشغول تلاوت کتاب مقدسشان بود. دور تا دورش را گل و تزیینات پوشانده بود. البته خوب که دقت کردم دیدم به صورت نمادین تلاوت میکند تا توجه دیگران جلب شود و الا به تنها چیزی که توجهی نداشت، کتاب روبرویش بود!