دیگه بحث طولانی شده بود و دوتامون خسته شده بودیم.
گفتم: «ای بابا! خب تو اگه میگی هخامنشیان زرتشتی بودن، یه دلیل براش بیار!»
و با حرص ادامه دادم: «ضمناً تحلیل خودت باشه!»
میلاد مکثی کرد؛ نگاهی به مچ دست چپش که ساعتی روی اون نبود، انداخت؛ اون میکروفون کذایی رو جلوی خودش گرفت و گفت: «خب دیگه، زمانِ این قسمت از مناظره به پایان رسید. ان شاء الله در روزهای آینده، به ادامه گفتگو میپردازیم. روز خوش!»
کارد میزدی، خونم درنمیاومد!
ولی قیافه حق به جانبی گرفتم؛ میکروفون فرضی رو (که حالا داشت برای دوتامون واقعی میشد!) از دست میلاد درآوردم و گفتم: «و بار دیگر شاهد فرار بعضی از دوستان، از میدان مناظره بودیم... قضاوت نهایی رو به عقل و وجدان شما همراهان گرامی واگذار میکنیم».
چپ چپ به میلاد نگاه کردم و گفتم: «حالا روز خوش!»
مناظرهمون که تموم شد، رفتیم سراغ کار و زندگی خودمون! من فردا باید بخشی از درس رو کنفرانس بِدم. میلاد هم امتحان میان ترم داره!
میلاد دانشجوی سال دوم رشته فیزیکه و من دانشجوی سال دوم رشته ژنتیک.
همینجا هم بگم این شایعاتی که در مورد دوقلوها درست کردن، کلاً بیاساسه! کی گفته دوقلوها میتونن به جای همدیگه بِرَن امتحان بِدن؟!
یه بار میلاد میخواست به جای من امتحان بده؛ همه فهمیدن!!
حالا بگذریم. داشتم می گفتم که ما رشتههامون اینا هست؛ ولی علاقهمون بیشتر به تاریخ ایران باستانه.
برای همین، گاه و بیگاه، توی بخش تاریخ سَرَک میکشیم. بعضی وقتا میریم سراغ اساتید و بعضی وقتا هم توی کتابخونههای تاریخ و ادیان شرق پیدامون میشه.
توی سایتها و کانالهای مختلف مرتبط با این موضوعات هم هر وقت فرصت و حوصله داشته باشیم، یه چرخی میزنیم...
خب بگذریم. داشتم چی میگفتم؟
علاقه به ایران باستان؟... نه اینو که همین الان گفتم! قبلش چی بود؟!
مناظره؟!... مشاجره؟!
آهااااااان داشتم میگفتم: «عجب چیزی پیدا کردم!»
بفرمایید ملاحظه کنید:
کتاب داریوش و ایرانیان، نوشتهی والتر هینتس، ترجمه پرویز رجبی
بله خودشه. صفحه ۳۹۱
خلاصهش اینه که هخامنشیان روی پسرهاشون اسمهایی مثل سگ، گراز، کرکس، گرگ، روباه، جغد، موش، کرم کوچک و از این جور چیزا میذاشتن‼
میگم اونایی که میگفتن «سگ فحش نیست»، یه چیزی میدونِستَنا!
حالا سگ رو بذاریم کنار...
گرگ؟! جغد؟! موش؟! کرم؟!
آقا میلاد، بیا که پیدا کردم!
البته میلاد الان خونه نیست. شب برمیگرده. ولی من تا اون موقع طاقت نمیارم. همین الان باید برم سراغ یادداشتهای میلاد.
ادامه دارد ...