آقا میلاد، بیا که پیدا کردم!
البته میلاد الان خونه نیست. شب برمیگرده. ولی من تا اون موقع طاقت نمیارم. همین الان باید برم سراغ یادداشتهای میلاد.
چند وقت پیش میلاد داشت در مورد ارزش حیوانات در آیین زرتشت یه مقدار مطالعه میکرد. خلاصه مطالبی رو که خونده بود، یادداشت کرده بود و من هم این یادداشتها رو یه نگاهی انداخته بودم.
با احتیاط و بدون این که وسایلش رو به هم بریزم، دنبال اون دفترچه یادداشت گشتم...
آهان خودشه.
دفترچه رو ورق زدم تا رسیدم به اون صفحهای که میخواستم:
خرَفَستَران
بسیاری از حیوانات درنده، خزنده گزنده و... در آیین زرتشت موجودات منفوری به حساب میآیند؛ چون مخلوق اهریمن هستند!
این حیوانات، «خرَفَستَر» نامیده میشوند و نابود کردنِ آنها یک عمل شایسته به حساب میآید. به طوری که راهِ بخشیده شدن بسیاری از گناهان، کشتن هزاران یا دهها هزار خرفستر است!
برخی از خرفستران عبارتاند از:
مورچه، زنبور، کرم، مار، موش، وزغ، لاک پشت، گربه، گرگ، شیر، پلنگ، جغد و... (۲)(۱)
همچنین زرتشتیان در روزهای معینی «جشن خرفسترکُشی» برگزار میکردند (۳).
آنها در این جشن، در شهر یا خارج از شهر به دنبال خرفستران میگشتند تا آنها را با ابزارهای خاصی بکُشند! (۴)
لای دفترچه، یه خودکار گذاشتم که اگر دوباره لازمش داشتم، بتونم راحت پیداش کنم.
بعد دوباره یه نگاهی به صفحه ۳۹۱ کتاب داریوش و ایرانیان انداختم. اسامی پسران هخامنشی!
چند دقیقهای فکر کردم.
بعدش با گوشیم از صفحه ۳۹۱ عکس گرفتم و فرستادم برای میلاد.
یه عکس هم از دفترچه خودش، قسمت «خرفستران» براش فرستادم.
زیرش نوشتم:
«میگن یه زرتشتی بوده؛ به همسایه هخامنشی داشته. تا جشن خرفسترکُشی میشد، میرفت سراغ پِسَرای همسایه...»
چند دقیقه بعد پیامم رو دید. یه ایموجی تعجب فرستاد و گفت: چی شده؟!
داشتم تایپ میکردم:
«آهان ببخشید، الان در حد آیکیو تون توضیح میدم.
آخه مگه میشه یه زرتشتی، اسم خرفستران رو بذاره روی بچههاش؟!
پس معلوم میشه هخامنشیان زرتشتی نبودن.
خلاص»
هنوز ارسال رو نزده بودم که دوزاری میلاد افتاد. نوشت:
«آهااااااان
آفرین بد نبود!
یک یک مساوی شدیم.»
عجب رویی داره!
جواب دادم: «اون وقت شما یک امتیازتونو کِی به دست آوردید؟!»
یه دفعه دیدم یه سنگ پای قزوین داره میزنه پشتم و یادآوری میکنه که: «برو خدا رو شکر کن همین یک امتیازم بهت داد!»
--------------------------------------------------------------------
برای مطالعه بیشتر بنگرید به:
۱- وندیداد، شرح و ترجمه هاشم رضی، ج ۲، ص ۷۷۵-۷۶۲
۲- روایت پهلوی، ص ۳۴-۳۳
۳- دانشنامه مزدیسنا، جهانگیر اوشیدری، ص ۲۵۵
۴- فرهنگ ایران باستان، ابراهیم پورداوود، ص ۱۹۵