#خند
خسیسه صبح از خواب بیدار میشہ به زنش میگه:
- زری من برم آنتن تلویزیونو درست کنم بیام. تو ام دوتا تخم مرغ بزن. واسه صبونه.
-خسیسه میره پشت بون پاش گیر میڪنه از پشت بوم میفتھ پایین...
- همینجوری که رو هوا از جلوی آشپزخونه رد میشده
- میگه زرررررررررررری...
-دوتا تخم مرغ نههههههههههه...
-یکــــــــــــــــــــی بزن!
-زاررررررررررت!
#لبخند
- رهگذرے به مرد کشاورز رسید. با طعنه گفت زیر این آفتاب داغ پیاز میکاری؟ به چه درد میخورد؟
- پیاز کار ناراحت شد و باهم دعوا کردند
-آنها پیش قاضی رفتند قاضی حق را به پیاز کار داد و به رهگذر گفت
-تو این مرد زحمت کش را اذیت کرده ای.
یا مقداری پول به کشاورز بده یا یک سبد پیاز را در یک جا بخور یا دستور میدهم که تو را چوب بزنند!!
-رهگذر مجازات پیاز خوردن را پذیرفت
هنوز پیاز های سبد نصف نشده بود که حال محکوم به هم خورد وگفتـ:
-حاضرم چوب بخورم اما پیاز نخورم.
-پایش را به فلک بستنداما هنوز ۱۰ ضربه نخورده بود که چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فریادزد: دست نگه دارید پول میدهم پول میدهم!!!
از ان روز بھ بعد بہ هرفرد پرطمعے ڪه بخاطࢪخساستش، بیشترضرر مےڪند میگویند: هم پیاز ࢪاخوردهم ڪتڪ را.و هم پول ࢪاداد…ツ
-امام صادق ؏ مے فرمایند:
-اقل الناس راحه البخیل
-ڪم آسایش ترین مرم آدم بخیل است.
:سفینه ج ۱ ص