آنچه در هر کار ضروریست شناخت اصول و ظرائف کار است و کسی موفقتر است که این مرحله را به خوبی طی کرده باشد.
در این مقاله اصول اساسی پیرامون امر شریف تبلیغ بیان میشود، که از محضر اساتید حوزه علمیه استفاده کرده ایم، امید است که مورد استفاده سالکان کوی حق امامان متقین قرار بگیرد.
اصل اول:
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «العلماء ورثة الأنبیاء،إنّ الأنبیاء لم یورّثوا دینارا و لا درهما ولکن ورّثوا العلم فمن أخذ منه أخذ بحّظ وافر» (۱)
بهترین ارث این است که وارث به طور کامل ارث ببرد، پس عالم که وارث انبیاء است باید به صفات آنها متصف، به اخلاق آنها متخلق و به آداب آنها متأدب باشد، تا وارث کامل انبیاء باشد؛ به عبارت دیگر عالم باید خلیفه انبیاء و اولیاء الهی بشود، که خلیفه به صفات مستخلف عنه میباشد.
انبیاء عظام سه وظیفه اصلی در قبال وحی داشتند: ۱-دریافت وحی ۲- نگهداری وحی ۳-ابلاغ وحی. عالم وارث غیر از وظیفه اول، دو وظیفه دیگر را به ارث می برد؛ یعنی هم حافظ وحی الهی است و هم مبلغ وحی. هم وحی الهی را می فهمد و تفقه در دین پیدا میکند و جان خودش را از آن سیراب میکند و هم آن را برای مردم تبیین می کند و به نفوس آنان میچشاند و جان آنها را سیراب میکند و آنها را می پروراند.
اصل دوم:
روحانی آن انسان با تقوا و وارسته و پرتلاشی است که با دو بال علم و عمل به سوی کمال و سعادت ابدی خویش در حال عروج است.(۲)
یک روحانی مبلغ که وارث حقیقی انبیاء می باشد، فقط به فکر این نیست که چه مطلبی را به مردم بگوید، کدام زیباتر است، و کدام را می پسندند؛ بلکه اولاً به فکر تکامل و سعادت خود است که با تکامل خود دیگران را به تکامل برساند؛ فیض الهی را از بالا دریافت میکند، خود سیراب میشود، بعد از او می جوشد و دیگران از او سیراب می شوند. وقتی به یک مطلب علمی ای برخورد کرد نمیگوید این مطلب به درد منبر میخورد؛ بلکه اول آن را در خود پیاده میکند، وقتی آن علم را در جانش نشاند و بعد آن را به عمل صالح درآورد، در مرتبه بعد آن مطلب علمی را که پخته شده است به مردم ابلاغ میکند، و چون این مطلب علمی از دل بر می آید به دلها مینشیند.
«انسان تا منور به نور اعمال نشود، حرفش برای کسی اثربخش نیست.»(۳)
یک روحانی مبلغ میداند که علم و عمل دو گوهر گرانقدری است که ایندو با هم انسان سازند، هر چه علم، بیشتر و عمل، صالحتر، انسانتر. روحانیِ مبلغ اول دنبال انسان تر شدن خودش است، بعد به دنبال انسان سازی و مدینه طیبه ساختن جامعه است. و این دو مرتبه در طول همند نه در عرض هم؛ برخی گمان میکنندکه خودسازی به این است که سالیانی عزلت و گوشه گیری کنند و خودسازی نمایند، بعد وارد جامعه و امر تبلیغ شوند و میگویند چون این امر سالیان زیاد طول می کشد و جامعه نیاز به ما دارد لذا دنبال خودسازی نیستیم؛ خیر چنین نیست؛ بلکه این دو مرتبه در طول هم قابل اجرا هستند، همانی که بزرگان فرمودند همچون آیت الله العظمی بهجت؛ که هركس بدانچه میداند عمل كند خدا علم آنچه كه نمیداند را روزیش میكند. از کلام رسول الله صلی الله علیه وآله: «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم».(۴) همین که انسان به نکته ای برخورد و پیرامون آن نکته به درون خود فرو رفت و آن را در جانش پیاده کرد و بعد آن را به عمل درآورد، این خود مصداقی از عزلت و گوشه نشینی ممدوح است. در میان جمع بودن و دل نزد حق تعالی بودن هنر است.
هرگز میان حاضر و غایب شنیده ای که من میان جمع و دلم جای دیگر است
اصل سوم :
قال أبومحمد الحسن العسگری علیهما السلام: «إنّ الوصول إلی الله عزّوجلّ سفر لا یدرک إلّا بإمتطاء اللیل.»(۵)
انسان در دار دنیا مسافر است و مقصد او لقاء الله است «یا أیّها الإنسان إنّک کادح إلی ربّک کدحا فملاقیه»(۶) و روحانی مبلغ و متعهد، جانشین اولیای الهی در امامت و رهبری و قافله سالاری این کاروان انسانی است. این سفر پرنشیب و پرخطر وسیله و مرکبی می خواهد زاد وتوشه ای می خواهد، حضرت فرمود: این سفر به غایتش که لقای حق تعالی است، نمی رسد مگر با سوار شدن بر یک مرکب راهور؛ و آن مرکب هم فقط یک چیز است «إلّا بإمتطاء اللیل» آن مرکب شب است، اهل شب بودن، اهل سحر بودن؛ فتدبرّ.
اصل چهارم:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :«إنّ هذا القرآن مأدبة الله ، فتعلموا مأدبته ما استطعتم. إنّ هذا القرآن حبل الله و هو النور البیّن و الشفاء النافع، عصمة لمن تمسّک به و نجاة لمن تبعه الحدیث».(۷)
قرآن سفره رحمت رحیمیه الهیه است که فقط برای انسان گسترده شده است. طعام این سفره غذای انسان است که به ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوبی میشود و مدینه فاضله تحصیل میکند. مأدبه به فتح دال و ضم آن طعام مهمانی است، اما به فتح دال معنای دیگری هم دارد به معنای وسیله ادب و راست و درست کردن است؛ قرآن ادبستان حق تعالی است.(۸)
یک روحانی مبلغ اول خود از این سفره گسترده الهی ارتزاق میکند و جانش را سیراب از معارف قرآنی میکند و بعد دیگران را. ابتدا جان خودش را با این مأدبة الله ادب میکند و بدین دستور خودش را به فعلیت میرساند، سپس به فکر دستگیری جامعه و مدینه فاضله ساختن جامعه است.
اصل پنجم:
واقعیت زندگی یک روحانی مانند گلی است که عطر آن ارتباط همیشگی با امام زمان حضرت ولی عصر عجل الله فرجه میباشد، اگر این ارتباط از زندگی سلب شود، مثل گلابی است که از گل گرفته شود؛ گل بدون گلاب تفاله میشود، زندگی بدون ارتباط با آن حضرت خرابه میگردد. هر کس در زندگی بوستانی دارد، بوستان و خوشی زندگی روحانی به رضایت حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه میباشد.(۹)
یک روحانی متعهد دائم در این فکر است که؛ خوشی و بوستان زندگی من به چیست؟ اگر من سرباز حضرت ولی عصر عجل الله فرجه هستم، رضایت حضرتش از من به چیست ؟ در محضر و مشهد حضرتش من چکاره ام؟ سیاه لشگرم یا مجاهد در رکاب حضرتش؟ مجاهدانه تلاشگرم که عاقبتم «والمستشهدین بین یدیه» باشد یا این فقط أمل بی عمل است؟
اصل ششم:
«هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة …»(۱۰). روحانی مبلغ که جانشین اولیای الهی است، همچون اولیای الهی کارش در جامعه تعلیم و تربیت است. لباس مقدس روحانیت در اندام روحانی مبلغ برای جلب مردم و جذب قلوب است، تا اینکه مردم را تعلیم دهد و آنها را به آداب الهی، ادب نماید و جامعه را نورانی کند. پس لباس روحانیت، لباس تقواست؛ نه وسیله ای برای جذب مال و امرار معاش. (البته حق التبلیغ گرفتن مبلغین منافاتی با این مسئله ندارد؛ چون حق التبلیغ به قصد ثانی و بالعرض است، نه قصد اولی و بالذات. و وقتی که این قصد ثانی تاثیرگذار شود در تعلیم و تربیت جای تامل دارد.)
«وظیفه اساسی علمای ربانی در جامعه اسلامی، تعلیم”یعنی: رشد دادن نفس ناطقه انسانی و پروراندن روح و غذا دادن به جان” و تأدیب”یعنی: انسان را به اعمال صالحه و شایسته نگاه داشتن” است.»(۱۱)
1. اصول کافی ،ج ۱، کتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم
2. کتاب طریق معرفت،خاتمه،ص۱۷۳
3. کتاب طریق معرفت،خاتمه،ص۱۷۵
4. الفصول المختارة : ص ۱۰۷
5. بحارالانوار، ج ۷۸، ص۳۷۹
6. سوره مبارکه انشقاق/آیه ۶
7. وسائل الشیعة، ج،۶ کتاب الصلاة، ابواب قرائة القرآن و لو فی غیر الصلاة، باب اول
8. انسان و قرآن ص۶۴
9. کتاب طریق معرفت،خاتمه،ص۱۷۳
10. سوره مبارکه جمعه/آیه ۲
11. کتاب طریق معرفت،خاتمه،ص۱۷۵