مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب خطر، خاطر و خاطره در جولانگاه عشق
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

جویباری هستم. از تاریخ 20 شهریور 1399 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 176 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
خطر، خاطر و خاطره در جولانگاه عشق

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 27 آذر 02

خطر، خاطر و خاطره در جولانگاه عشق

(سه­ گانه ای در وصف آینه پیامبر نشان)

1.خاطره‌: با جوان پیامبرنشان، با صورتی شبیه بهترینِ مردمان، با صحبتی بسان پیامبر خوبان و با سیرتی هم به همان سان خاطره می ساخت؛ همان بزرگوارى، همان کَرم و همان شرف. او نظرگاه پدر و دیگر مشتاقان رحمتِ پیامبر و جلوه گاه خاطره بى‌زوال پدر از بوسه های پیامبر بود. به گواهی تاریخ، رابطه کودکی حسین(ع) با جدش پیامبر یگانه بود و علی اکبر، اشتیاقش به پیامبر را سیراب و غم هجران پیامبر را از خاطر می زدود. چه نعمتی بهتر و شعف انگیزتر از جوانی پیامبرنشان که لحظات حسین را در خاطراتِ کودکی اش غرق می کرد.

2.  خاطر: جوانی که به سخاوت و مروت و از خودگذشتگی شناخته شده بود، در خانه ای بزرگ شد که به جای گفتار، با رفتار می آموخت که اخلاق را با عبادت و انسانیت درآمیزد و  فضیلت‌ها را بیابد. در اولین خبرِ مرادش از مرگ گفت: هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم. علی اکبر، در کنار پدر رفته رفته همان جوان عابدی شد که پیامبرش او را به پیامبران مُرسل تشبیه کرد(كنز العمّال، 43059) او در علی اکبر هم چهره حبیبش را می دید و هم عکس رخ محبوب را... و خاطرش را بس می خواست.

3. خطر: جان پدر آرام اما نَفَس‌های او در جولانگه عشق، گرم بود و پر شور. تنها، با چشمانی نافذ، همه سخاوت و بخشش را بی‌هیچ مضایقه با ساکنان زمین، قسمت می‌ کرد. اکنون اما در میانه کار و زار، جوانش قامتی افراشت که آفت جان و رهزن دل و جذبه عشق پدر شد و قیامتی برپا کرد. دل پدر اسیر چهره اش و جان پدر رهین جانش و وجود پدر پر از گفت و گوی گوهر دردانه اش بود. با میدان رفتنِ این جانِ پیامبر نشان چه باید کرد؟!... پدر اما در قرآن خوانده بود که"به مقام نیکوکاران نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می‌دارید در راه خدا انفاق کنید" و با آن روییده بود. می دانست که دل كندن از محبوب‌هاى خيالى و شكوفاشدن روح سخاوت، به جان بخشی ممکن می­شود؛ پس در بر و بزم آن خداوندگارِ والا نگار، می باید گوهری خوش نگار، نثار کرد. ابراهیم وار دردانه اش را به میدان فرستاد تا آینه پیامبرنشان، نشانه ای گردد برای جوانان.

سلام بر آنان به روزی که آمدند و روزی که پرواز کردند و روزی که بازخواهندآمد

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما