سؤالی که این روزها در اذهان بدان توجه شده است این است که تفاوت بین احکام اهل تسنن و اهل تشیع چه منشأ و مأخذی دارد؟ یکی از احکامی که بین شیعه و سنی دارای اختلاف است مساله ی خمس است که خداوند تبارک و تعالی در قرآن به آن صراحتا اشاره کرده است: أَعُوذُبِاللّهِ مِنَ الشِّیطَانِ الرَّجِیمْ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آَمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . انفال / 41 .
جواب اجمالی: اهل تشیع معتقدند که موارد خمس متعدد است مثل غنیمت جنگی ، گنج ، معادن طلا و نقره ، هزینه ی اضافه از درآمد یکسال و... اما اهل تسنن معتقدند که خمس تنها یک مورد است و آن غنیمت جنگی است خمس حتي از زمان امير مومنان علی علیه السلام طبق نظر شيعه ترجمه مي شده است، علت اختلاف اهل تسنن وجود رواياتي است که ادعا دارند خمس را فقط در جنگ واجب کرده است اما آن روايات دلالت بر مقصودشان نداشته وحتي در بعضي مخالف مقصودشان است روايات بسيارى از پيامبر اكرم نقل شده كه به اصحاب خويش دستور به گرفتن خمس داده اند و يا هنگامى كه افرادى به ايشان مراجعه مى كردند در ضمن دستورات دينى، وجوب پرداخت خمس را يادآور مى شدند در حالى كه هيچ جنگ و نبردى هم در كار نبود تا غنيمت جنگى از آن برداشت شود و بطلان برداشتشان بسی واضح است از طرفی در آیه شریفه ی مذکور تنها لفظ «غنم» آمده است و چگونه میتوان از این کلمه آن مواردی را که شیعیان اراده کرده اند و ثابت کرده اند را اثبات کرد؟ پاسخ : باید توجه داشت همان گونه كه از گفتار و تصريح لغت شناسان به دست می آید اين است كه «غنم» در لغت معناى وسيع ترى از غنيمت جنگى دارد و به معناى مطلق فائده اى است كه انسان بدون مشقت و سختى به دست آورده باشد ولى بعدها پس از نزول قرآن به خاطر جنگ هايى كه پيش آمد غنيمت بيشتر در معناى اموالى استعمال شد كه از مشركان گرفته مى شد بنابراين لفظ غنيمت در آيه بر همان معناى لغوى آن حمل مى شود مگر اين كه قرينه قطعى وجود داشته باشد كه مقصود از آن غنيمت جنگى باشد که قرینه دال بر آن وجود ندارد.
منابع: ۱. سوره ی شریفه انفال ، آیه ۴۱ ۲. لسان العرب ، ماده غنم. ۳. سلسلة الينابيع الفقهيه ، ج ۵ ، ص ۲۲۴ . ۴. صحيح البخارى ، ج ۴ ، ص ۲۵۰ talabegraam@