عایشه ماجرای ازدواج حضرت زهرا (علیها السّلام) را اینچنین نقل میکند: روزی پدرم ابوبکر نزد من آمد و گفت: در مسیر عُمَر را دیدم، از من پرسید: چرا با فاطمه (علیها السّلام) ازدواج نمیکنی؟ به او پاسخ دادم، فاطمه (علیها السّلام) همسر من نمیشود. عمر در پاسخ من گفت: چرا همسرت نشود! درحالیکه تو بهترین مردم و از اولین افرادی هستی که به اسلام گرویدند؟ اکنون دخترم؛ عایشه! از تو تقاضایی دارم، هر وقت پیامبر را خوشحال یافتی و موقعیت را مناسب دیدی، فاطمه را برای من خواستگاری کن، شاید که جواب مثبت بدهد. عایشه میگوید: منتظر فرصتی بودم، تا جریان را با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان بگذارم. تا اینکه روزی رسول خدا را خوشحال یافتم، از فرصت استفاده کرده و فاطمه را برای پدرم ابوبکر، خواستگاری کردم. اما پیامبر در پاسخم فرمود: «حتی ینزل القضاء» تا ببینیم خداوند چه میخواهد! از پاسخ پیامبر فهمیدم، که ایشان به این ازدواج راضی نیست. چون پدرم ابوبکر، از ازدواج با فاطمه مأیوس شد، عمر از فرصت استفاده کرده و به منزل دخترش حفصه (همسر دیگر پیامبر) راهی شد و به دخترش گفت: هرگاه پیامبر را خوشحال و موقعیت را مناسب یافتی فاطمه (علیها السّلام) را برای من خواستگاری کن! انشاء الله که خداوند این ازدواج را آسان گرداند.
حفصه میگوید: روزی پیامبر را خوشحال و موقعیت را مناسب یافتم. از فرصت استفاده و فاطمه را برای پدرم عمر، خواستگاری کردم. اما پیامبر در پاسخ من فرمود: «حتی ینزل القضاء» تا خداوند چه بخواهد. از پاسخ رسول خدا فهمیدم که گویا ایشان به این ازدواج راضی نیست.
وقتی عمر از این ازدواج مأیوس شد، به سوی علی بن ابیطالب (علیه السّلام) رهسپار شد و به علی (علیهالسلام) گفت: چرا به خواستگاری فاطمه (علیها السّلام) نمیروی؟
علی (علیهالسلام) فرمود: میترسم جواب رد بشنوم. عمر گفت: «فان لم یزوّجک من یزوّج وانت اقرب خلقالله الیه» اگر با تو ازدواج نکند، با چه کسی ازدواج کند، درحالیکه تو نزدیکترین خلق خدا به او هستی. حضرت علی (علیه السلام) بهسوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رهسپار شد و گفت: «انی ارید ان تزوج فاطمه» من میخواهم با فاطمه (علیها السّلام) ازدواج کنم.
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فرمود: «فافعل» معطل چه هستی! پس ازدواج کن. حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: دستم خالی است، جز این زره جنگی چیزی ندارم. پیامبر فرمود: «فاجمع ما قدرت علیه وائتنی به» هر چه برایت مقدور است فراهم کن. علی (علیه السّلام) ۱۲ دینار فراهم نمود و به خدمت رسول خدا آورد. بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را به علی (علیه السّلام) تزویج کرد. سپس رو به امایمن کرد و از پولهایی که علی (علیه السّلام) آورده بود، سه مشت برداشت و فرمود: ای امایمن اینها را بگیر؛ با یک قسمت آن عطر خریداری وبا دو قسمت باقیمانده جهیزیهای برای فاطمه (علیها السّلام) تهیه کن.
هنگامیکه مقدمات ازدواج آماده شد، فاطمه (علیها السّلام) بهاتفاق علی (علیه السّلام) بهسوی خانهشان رهسپار شدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به نزد آنها رفته و ظرف آبی از امایمن خواست و مقداری از آن نوشید، سپس از همان آب به فاطمه (علیها السّلام) نوشانید. و مقداری از آن آب را به پیشانی و بین دو شانه و سینه خود زد. بعداز آن، آب را به علی (علیه السّلام) داد و فرمود: «یاعلی اشرب» سسپس کاسه آب را از حضرت علی (علیه السّلام) گرفت و برای بار دوم پیشانی و بین دو کتف خودش را به آب زد و فرمود: اینان اهلبیت من هستند، پس دور کن رجس و پلدی را از ایشان و آنها را پاک گردان.[۱]
ابن حبّان، نسائی و بسیاری از دیگران نیز، ماجرای ازدواج فاطمه (علیها السّلام) را با عبارات دیگر، به همین صورت نقل کردهاند: «عن عبدالله بن بریده عن أبیه قال خطب أبوبکر و عمر، فاطمه؛ فقال رسولالله إنّها صغیرة فخطبها علیّ فزوّجها منه.[۲] ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگاری کردند، امّا پیامبر به آنها فرمود: فاطمه خردسال است تا آنکه علی (علیه السلام) به خواستگاری آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به ازدواج علی (علیه السّلام) درآورد. همچنین هیثمی مینویسد: «عم حجر بن عنبس فقال: خطب أبوبکر و عمر فاطمة رضی الله عنها فقال النّبی «هی لک یا علیّ رواه الطّبرانی و رجاله ثقات[۳] حجر بن عنبس گوید: ابوبکر و عمر، حضرت فاطمه (علیها السّلام) را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری کردند، پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) خطاب به علی (علیه السّلام) فرمود: فاطمه (علیها السّلام) برای توست. این روایت را طبرانی نقل کرده و راویان آن مورد اعتمادند.»
پینوشت:
[۱]. موسوعه عائشه، عبدالمنعم الحنفی، ص ۲۲۳-۲۲۴ ، مکتبه مدبولی۲۰۰۲ م، دکتر عبدالمنعم این روایت را از کتاب «مسندالبزار، تالیف البزارابوبکر، متوفای ۲۹۲ه» نقل میکند.
[۲]. صحیح ابن حبان به ترتیب ابن بلبان، محمد بن حبان، مصر،مؤسسة الرسالة،ج ۱۵، ص ۳۹۹
[۳]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علی بن أبی بکر هیثمی، دار الریان للتراث، قاهرة، ج ۹، ص ۲۰۴.
نویسنده: مسافر 14بهمن 94