آب هست تا دریا باشد؛ دریا هست تا ابر باشد؛ ابر هست تا باران باشد. باران هست تا من باشم و با چشمان بارانیام ابر را همراهی کنم. اما او که باید نیست! او نیست و خدا مانده با یک ابر و بنده بارانی . . باید صبر کرد تا صبح شود و خورشید به بارانهای دلم نغمه امید بخواند. آنگاه است که نتیجه خورشید و باران میشود رنگین کمانی از جنسِ توکل
و من یتوکّل علی الله فهو حسبه