دارندگی و برازندگی
بعد از کلی مدت که به خاطر کرونا جرِئت از خونه بیرون رفتنو نداشتم بالاخره با اصرار دوستم مهناز، رفتم خونش. بعد از خوش وبش و مقدمه چینی اشاره کرد به سقف و با کلی افاده گفت: این لوسترا رو تازه عوضش کردم. قشنگه؟
جا خوردم. این همه راه اومده بودم خودشو ببینم نه پز دادناشو. اما فکر کردم حتما به خاطر ندونستنه. به همین دلیل فرصتو قدر دونستمو گفتم: خیلی قشنگن. با سلیقه ای. اما قبلیهات که یادمه هم زیبا بودن. مگه سالم نبودن؟
هول شد و گفت: اوا چرا. اما اونا دموده شده بودن. دارندگی و برازندگی. از مال حروم که نخریدیم.
گفتم: اما مهناز جون من اصلا این حرفتو قبول ندارما. چون فکر می کنم ساده زیستی باید اختیار و انتخاب خود آدم باشه.
با اعتراض گفت: کی همچین کاری می کنه؟ حضرت زهرام چون مردم اون دوره فقیر بودن اونطوری زندگی می کردن.
گفتم: درسته. اما ایشون خودشون اون طور زندگی رو انتخاب کرده بودن و می تونستن طور دیگه ای زندگی کنن. منظورم اینه که اسراف نباشه.
قبل ازینکه چیزی بگه اضافه کردم: اصلا می دونی درآمد سالیانه فدک 24000 درهم بود و با این حال نگفتن دارندگی و برازندگی! مهناز جون اگه ادم خیلی چیزا رو دلش خواس برا زندگیش تهیه کنه و پولشم داشت اما نیاز ضروریش نبود و تونست ازون چیزایی که دلش می خواد با اختیار خودش چشم پوشی کنه اینه که ارزش داره.
از نگاهش فهمیدم که منظورمو گرفته. دستشو به سمت گوشیش برد و در حالیکه شماره می گرفت با لبخندی گفت: یه لحظه صبر کن. بعدم پشت تلفن گفت: علو.. آقا رضا فرشهامون خوبن و تعویض نمی خوان. پولی که گذاشته بودی واسه فرش جدید رو بده به اون شاگرد مغازت که گفتی مستاجره.